جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت از ديدگاه قرآن و حديث

مشخصات كتاب

سرشناسه : امين، سيدمهدي، 1316 - ، گردآورنده

عنوان و نام پديدآور : جانشين رسول الله صلي الله عليه و اله و اهل بيت نبوت از ديدگاه قرآن و حديث (تفسير موضوعي الميزان)/ به اهتمام سيدمهدي امين؛ با نظارت محمد بيستوني.

مشخصات نشر : قم: بيان جوان 1390.

مشخصات ظاهري : 165 ص. 11 × 5/16 س م.

فروست : تفسير علامه [ج.] 28.

شابك : 978-600-228-121-0

وضعيت فهرست نويسي : فيپا

يادداشت : كتاب حاضر بر اساس كتاب" الميزان في تفسيرالقرآن" اثر سيدمحمدحسين طباطبائي است.

يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس.

عنوان ديگر : الميزان في تفسير القرآن.

موضوع : علي بن ابي طالب ع) ، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق -- اثبات خلافت

موضوع : محمد (ص)، پيامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق.

موضوع : محمد (ص)، پيامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق.-- همسران

موضوع : تفاسير شيعه -- قرن 14

موضوع : خلافت

شناسه افزوده : بيستوني محمد، 1337 -

شناسه افزوده : طباطبائي محمدحسين 1281 - 1360 . الميزان في تفسير القرآن

شناسه افزوده : تفسير علامه [ج.] 28.

رده بندي كنگره : BP98 /‮الف 83ت7 28.ج 1390

رده بندي ديويي : 297/179

شماره كتابشناسي ملي : 2716231

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

تأييديه آية اللّه محمد يزدى رئيس شورايعالى مديريت حوزه علميه••• 5

تأييديه آية اللّه مرتض__ى مقتدائ_ى مديري__ت ح__وزه علمي__ه ق__م••• 6

تأييديه آية اللّه سيدعلى اصغر دستغي__ب نماين_ده خبرگان رهبرى••• 7

مق__دم__ه ن_اش____ر••• 8

مق_دم__ه م__ؤل___ف••• 12

فص___ل اول

اه__ل بيت رس__ول اللّه صلى الله عليه و آله (ذوى القرب__ى)••• 17

(188)

اه__ل بيت كيس_ت؟••• 17

مفهوم تطهي_ر و معصوم بودن اهل بيت••• 21

(189)

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

رواي__ات_ى در ش_ن_اخ__ت اه__ل ب_ي_ت••• 24

ح____دي_____ث ث_قلي_____ن••• 26

تح_ل_يل_ى از ذى الق_رب_ى••• 27

ذى القربى در نقش مراج_ع علم_ى مردم••• 29

صلوة بر محمد و آل محمد!••• 33

نح_وه صل__وات فرستادن••• 34

معن_ا و ض_رورت صلوات••• 35

(190)

فاطم_ه زه_را

عليهماالسلام ، كوث_ر عطي_ه خ_دا••• 37

(191)

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

بحث_ى در مع_ن____ى ك_وث___ر••• 38

اب_رار و وص__ف آن ها در قرآن••• 42

فصل دوم

ولايت و جانشينى رسول اللّه صلى الله عليه و آله ••• 47

ولايت و جانشين_ى پيغمبر اسلام از نظر قرآن••• 47

ف____ريض_____ه ولاي________ت••• 48

زم____ان اب______لاغ ولاي____ت••• 49

(192)

دل_ي_ل ت_أخ_ي_ر اب____لاغ ف_ري_ض_ه ولاي____ت••• 52

(193)

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

انتخاب جانشين: استحك_ام شالوده دين••• 54

اخلال در جانشينى و ولايت: زوال نعمت••• 57

دي_ن چگ_ونه كمال ي_افت؟••• 59

ولايت على بن ابيطالب عليه السلام ••• 62

خط_ر در اب_لاغ آي_ه ولايت••• 64

خط_____ر يه_______ود ••• 65

خط____ر ج_ان______ى ••• 66

(194)

خطرتعليل دعوت دينى••• 67

(195)

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

ت_رس از كف__ار يا از مسلمي___ن ••• 69

وضع جامعه و مسلمين آن روز ••• 70

ولاي___ت عل__ى ب__ن ابيطال___ب عليه السلام ••• 71

وج__وب ولاي____ت و ج__انشين___ى••• 72

ب__ررس__ى تحليل__ى آي__ه ولاي___ت••• 75

چ__را ذك__ر آي__ه صري__ح نيس__ت؟••• 76

اهم_ي___ت م_وض___وع ولاي_______ت••• 77

(196)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله از چه شرى محافظت مى شود؟••• 78

(197)

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

ت___رس از ك____دام م____ردم؟••• 79

چگونگى ابلاغ ولايت در رواي_ات اس_لامى••• 83

ح__دي_________ث غ__دي______ر••• 85

معرفى ولايت على عليه السلام در آيات و روايات••• 87

تع_ري_ف اولى الام__ر در قرآن••• 93

مفهوم اطاعت از خدا و رسول••• 94

مف_ه_وم اط_اع_ت اول_ى الام_ر••• 95

جانشين_ان پيامب__ران، محافظين دين الهى••• 101

(198)

فصل س_وم

همس____ران رس____ول اللّ__ه صلى الله عليه و آله ••• 103

(199)

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

طبق_ات مج_از و غيرمج_از ب_راى همس_رى پيامب_ر••• 103

شراي__ط همس__رى با رس__ول اللّه صلى الله عليه و آله ••• 106

امتياز همسران پيامبر و شرايط رفتار و گفتار آن ها••• 108

مح_دوديت رفت_اره_اى اجتم_اعى همس_ران پيامبر••• 110

تع___داد همس____ران رس__ول اللّ_ه صلى الله عليه و آله ••• 113

دلاي_ل ت_ع_دد زوج_ات رس_ول اللّه صلى الله عليه و آله ••• 115

روش و سف_ارش پي_امبر درب_اره زنان••• 123

اثبات اختيار كامل براى رسول اللّه صلى الله عليه و آله ••• 125

(200)

ازدواج پيامبر با مطلقه پسرخوانده خود••• 129

رعاي__ت حري__م پيامب_ر و همس_ران او••• 134

(201)

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

س_ؤال از پ_ش_ت پ_رده و ح__ج_اب••• 135

منع ابدى

ازدواج با همسران پيامبر••• 136

مح_ارم همس_ران رس_ول اللّ_ه صلى الله عليه و آله ••• 136

دست_ور پ_وشش ح_جاب همسران پيامبر و زن_ان م_ؤمنين••• 137

حجاب چيست و چگونه بايدپوشيد؟••• 138

ح_ج_ره ه___اى رس_ول اللّ___ه صلى الله عليه و آله ••• 139

دو ه_م_س____ر رس_ول اللّ___ه صلى الله عليه و آله ••• 140

ارزش همسرى رس__ول اللّ__ه صلى الله عليه و آله ••• 147

(202)

همس__ران خائن در بي__ت رسولان••• 151

داستان افك و تهمت به همسر پيامبر••• 152

(20

تقديم به

اِلى سَيِّدِنا وَ نَبِيِّنا مُحَمَّدٍ

رَسُ_ولِ اللّ_هِ وَ خاتَ_مِ النَّبِيّينَ وَ اِلى مَوْلانا

وَ مَوْلَى الْمُوَحِّدينَ عَلِىٍّ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَ اِلى بِضْعَةِ

الْمُصْطَفى وَ بَهْجَةِ قَلْبِهِ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ وَ اِلى سَيِّدَىْ

شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، السِبْطَيْنِ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ اِلَى الاَْئِمَّةِ التِّسْعَةِ

الْمَعْصُومينَ الْمُكَرَّمينَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ لاسِيَّما بَقِيَّ___ةِ اللّهِ فِى الاَْرَضينَ وَ وارِثِ عُلُومِ

الاَْنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، الْمُعَدِّ لِقَطْعِ دابِرِالظَّلَمَةِ وَ الْمُدَّخِرِ لاِِحْياءِ الْفَرائِضِ وَ مَعالِمِ الدّينِ ،

الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صاحِبِ الْعَصْرِ وَ الزَّمانِ عَجَّلَ اللّهُ تَعالى فَرَجَهُ الشَّريفَ فَيا مُعِزَّ

الاَْوْلِياءِوَيامُذِلَ الاَْعْداءِاَيُّهَاالسَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الاَْرْضِ وَالسَّماءِقَدْمَسَّنا

وَ اَهْلَنَا الضُّ___رَّ فى غَيْبَتِ___كَ وَ فِراقِ___كَ وَ جِئْن_ا بِبِضاعَ_ةٍ

مُزْجاةٍ مِنْ وِلائِكَ وَ مَحَبَّتِكَ فَاَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ مِنْ مَنِّكَ وَ

فَضْلِكَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا بِنَظْرَةِ رَحْمَةٍ مِنْكَ

اِنّا نَريكَ مِنَ الْمُحْسِنينَ

(4)

متن تأئيديه حضرت آية اللّه محمد يزدى

رييس دبيرخانه مجلس خبرگان رهبرى و رييس شورايعالى مديريت حوزه علميه

بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

قرآن كريم اين بزرگ ترين هديه آسمانى و عالى ترين چراغ هدايت كه خداوند عالم به وسيله آخرين پيامبرش براى بشريت فروفرستاده است؛ همواره انسان ها را دستگيرى و راهنمايى نموده و مى نمايد. اين انسان ها هستند كه به هر مقدار بيشتر با اين نور و رحمت ارتباط برقرار كنند بيشتر بهره مى گيرند. ارتباط انسان ها با قرآن كريم با خواندن، انديشيدن، فهميدن، شناختن اهداف آن شكل مى گيرد. تلاوت، تفكر، دريافت و عمل انسان ها به دستورالعمل هاى آن، سطوح مختلف دارد. كارهايى كه براى تسهيل و روان و آسان كردن اين ارتباط انجام مى گيرد هركدام به نوبه خود ارزشمند است. كارهاى گوناگونى كه دانشمند محترم جناب آقاى دكتر بيستونى براى نسل جوان در جهت اين خدمت بزرگ و امكان ارتباط بهتر نسل جوان با قرآن انجام داده اند؛ همگى قابل تقدير و تشكر و احترام

است. به علاقه مندان بخصوص جوانان توصيه مى كنم كه از اين آثار بهره مند شوند.

توفيقات بيش از پيش ايشان را از خداوند متعال خواهانم.

محمد يزدى

رييس دبيرخانه مجلس خبرگان رهبرى 1/2/1388

(5)

متن تائيديه حضرت آية اللّه مرتضى مقتدايى

بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

توفيق نصيب گرديد از مؤسسه ق__رآنى تفسير جوان بازديد داشته باشم و مواجه شدم با يك باغستان گسترده پرگل و متنوع كه به طور يقين از معجزات قرآن است كه اين ابتكارات و روش هاى نو و جالب را به ذهن يك نفر كه بايد مورد عنايت ويژه قرار گرفته باشد القاء نمايد تا بتواند در سطح گسترده كودكان و جوانان و نوجوانان و غيرهم را با قرآن مجيد مأنوس به طورى كه مفاهيم بلند و باارزش قرآن در وجود آنها نقش بسته و روش آنها را الهى و قرآنى نمايد و آن برادر بزرگوار جناب آقاى دكتر محمد بيستونى است كه اين توفيق نصيب ايشان گرديده و ذخيره عظيم و باقيات الصالحات جارى براى آخرت ايشان هست. به اميد اين كه همه اقدامات با خلوص قرين و مورد توجه ويژه حضرت بقيت اللّه الاعظم ارواحنافداه باشد.

مرتضى مقتدايى

به تاريخ يوم شنبه پنجم ماه مبارك رمضان المبارك 1427

(6)

متن تأييديه حضرت آية اللّه سيدعلى اصغردستغيب نماينده محترم خبرگان رهبرى دراستان فارس

بِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

«وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْيانا لِكُلِّ شَىْ ءٍ» (89 / نحل)

تفسير الميزان گنجينه گرانبهائى است كه به مقتضاى اين كريمه قرآنى حاوى جميع موضوعات و عناوين مطرح در زندگى انسان ها مى باشد. تنظيم موضوعى اين مجموعه نفيس اولاً موجب آن است كه هركس عنوان و موضوع مدّنظر خويش را به سادگى پيدا كند و ثانيا زمينه مناسبى در راستاى تحقيقات موضوعى براى پژوهشگران و انديشمندان جوان حوزه و دانشگاه خواهد بود.

اين توفيق نيز در ادامه برنامه هاى مؤسسه قرآنى تفسير جوان در تنظيم و نشر آثار قرآنى مفسّرين بزرگ و نامى در طول تاريخ اسلام، نصيب برادر ارزشمندم جناب آقاى دكتر محمد بيستونى و گروهى از

همكاران قرآن پژوه ايشان گرديده است. اميدوارم همچن__ان از توفيق__ات و تأيي__دات الهى برخ__وردار باشن_د.

سيدعلى اصغر دستغيب

28/9/86

(7)

مقدمه ناشر

براساس پژوهشى كه در مؤسسه قرآنى تفسير جوان انجام شده، از صدر اسلام تاكنون حدود 000/10 نوع تفسير قرآن كريم منتشر گرديده است كه بيش از 90% آنها به دليل پرحجم بودن صفحات، عدم اعرابگذارى كامل آيات و روايات و كلمات عربى، نثر و نگارش تخصصى و پيچيده، قطع بزرگ كتاب و... صرفا براى «متخصصين و علاقمندان حرفه اى» كاربرد داشته و افراد عادى جامعه به ويژه «جوانان عزيز» آنچنان كه ش__ايست__ه است نمى ت_وانند از اين قبيل تفاسير به راحتى استفاده كنند.

مؤسسه قرآنى تفسير جوان 15 سال براى ساده سازى و ارائه تفسير موضوعى و كاربردى در كنار تفسيرترتيبى تلاش هاى گسترده اى را آغاز نموده است كه چاپ و انتشار تفسير جوان (خلاصه 30 جلدى تفسير نمونه، قطع جيبى) و تفسير نوجوان (30 جلدى، قطع جيبى

(8)

كوچك) و بيش از يكصد تفسير موضوعى ديگر نظير باستان شناسى قرآن كريم، رنگ شناسى، شيطان شناسى، هنرهاى دستى، ملكه گمشده و شيطانى همراه، موسيقى، تفاسي_ر گرافيكى و... بخش__ى از خروجى ه__اى منتش__ر شده در همي__ن راست__ا مى باش__د.

كتابى كه ما و شما اكنون در مح_ضر ن_ورانى آن هستي_م ح_اص_ل ت__لاش 30 س__اله «استادارجمند جناب آقاى سيدمهدى امين» مى باشد.ايشان تمامى مجلدات تفسيرالميزان را به دق__ت مط__العه ك__رده و پس از فيش بردارى، مطالب را «بدون هيچ گونه دخل و تصرف در متن تفسير» در هفتاد عنوان موضوعى تفكيك و براى نخستين بار «مجموعه 70 جلدى تفسير موضوعى الميزان» را ت__دوي__ن نم__وده ك__ه ه_م به صورت تك موضوعى و هم به شكل دوره اى براى ج_وان_ان عزيز ق_اب__ل استفاده كاربردى است.

«تفسير

الميزان» به گفته شهيد آية اللّه مطهرى (ره) «بهترين تفسيرى است كه در ميان

مقدمه ناشر (9)

شيعه و سنى از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است». «الميزان» يكى از بزرگ ترين آثار علمى علامه طباطبائى (ره)، و از مهم ترين تفاسير جهان اسلام و به حق در نوع خود كم نظير و مايه مباهات و افتخار شيعه است. پس از تفسير تبيان شيخ طوسى (م 460 ه) و مجمع البيان شيخ طبرسى (م 548 ه) بزرگ ترين و جامع ترين تفسير شيعى و از نظر قوّت علمى و مطلوبيت روش تفسيرى، بى نظير است. ويژگى مهم اين تفسير به كارگيرى تفسير قرآن به قرآن و روش عقل__ى و است__دلالى اس__ت. اي__ن روش در ك__ار مفسّ__ر تنها در كنار هم گذاشتن آيات براى درك معناى واژه خلاصه نمى شود، بلكه موضوعات مشابه و مشت__رك در سوره هاى مختلف را كنار يكديگر قرار مى دهد، تحليل و مقايسه مى كند و براى درك پيام آيه به شيوه تدبّرى و اجتهادى ت_وسل مى جويد.

يكى از ابعاد چشمگير الميزان، جامعه گرايى تفسير است. بى گمان اين خصيصه از

(10) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

انديشه و گرايش هاى اجتماعى علامه طباطبائى (ره) برخاسته است و لذا به مباحثى چون حكومت، آزادى، عدالت اجتماعى، نظم اجتماعى، مشكلات امّت اسلامى، علل عقب ماندگى مسلمانان، حقوق زن و پاسخ به شبهات ماركسيسم و ده ها موضوع روز، روى آورده و به طورعمي_ق مورد بحث و بررسى قرارداده است.

شيوه مرحوم علاّمه به اين شرح است كه در آغاز، چندآيه از يك سوره را مى آورد و آيه، آيه، نكات لُغوى و بيانى آن را شرح مى دهد و پس از آن، تحت عنوان بيان آيات كه شامل مباحث موضوعى است به تشريح آن مى پردازد.

ول__ى

مت__أسف__انه ق__در و ارزش اين تفسير در ميان نسل جوان ناشناخته مانده است و بنده در جلسات ف__راوان__ى كه با دانشج_ويان يا دانش آموزان داشته ام همواره نياز فراوان آنها را به اين تفسير دري__افت__ه ام و به همين دليل نسبت به همكارى با جن__اب آق__اى سيدمهدى امي__ن اق__دام نم______وده ام.

مقدمه ناشر (11)

امي__دوارم اي___ن قبي__ل ت__لاش ه__اى ق__رآن__ى م__ا و شم__ا ب__راى روزى ذخي__ره ش__ود ك__ه ب__ه ج__ز اعم__ال و ني__ات خ_الص_انه، هي_چ چي_ز ديگ_رى ك_ارس_از نخواهد بود.

دكتر محمد بيستونى

رئيس مؤسسه قرآنى تفسير جوان

تهران _ تابستان 1388

(12) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

مق_دم_ه م_ؤل_ف

اِنَّ___هُ لَقُ_____رْآنٌ كَ___ري__مٌ

ف___ى كِت____ابٍ مَكْنُ_____ونٍ

لا يَمَسُّ___هُ اِلاَّ الْمُطَهَّ___روُنَ

اين ق_رآن_ى اس__ت ك__ري__م

در كت_____اب___ى مكن______ون

كه جز دست پ__اك__ان و فه_م خاصان بدان نرسد!

(77 _ 79/ واقعه)

اين كتاب به منزله يك «كتاب مرجع» يافرهنگ معارف قرآن است كه از «تفسير الميزان» انتخ_اب و تلخي__ص، و بر حسب موضوع طبقه بندى شده است.

(13)

در تقسيم بندى به عمل آمده از موضوعات قرآن كريم قريب 70 عنوان مستقل به دست آمد. هر يك از اين موضوعات اصلى، عنوان مستقلى براى تهيه يك كتاب در نظر گرفته شد. هر كتاب در داخل خود به چندين فصل يا عنوان فرعى تقسيم گرديد. هر فصل نيز به سرفصل هايى تقسيم شد. در اين سرفصل ها آيات و مفاهيم قرآنى از متن تفسي_ر المي__زان انتخ__اب و پس از تلخيص، به روال منطقى، طبقه بندى و درج گرديد، به طورى كه خواننده جوان و محقق ما با مطالعه اين مطالب كوتاه وارد جهان شگفت انگيز آيات و معارف قرآن عظيم گردد. در پايان كار، مجموع اين معارف به قريب 5 هزار عنوان يا سرفصل

بالغ گرديد.

از لح__اظ زم__انى: كار انتخاب مطالب و فيش بردارى و تلخيص و نگارش، از

(14) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

اواخ__ر س__ال 1357 ش__روع و ح__دود 30 س__ال دوام داشت__ه، و با توفيق الهى در ليالى مب__اركه قدر سال 1385پايان پذيرفت__ه و آم__اده چ__اپ و نش__ر گ_ردي_ده است.

ه__دف از تهيه اين مجموع__ه و نوع طبقه بندى مطالب در آن، تسهيل مراجعه به شرح و تفسير آيات و معارف قرآن شريف، از جانب علاقمندان علوم قرآنى، مخصوصا محققين جوان است كه بتوانند اطلاعات خود را از طريق بيان مفسرى بزرگ چون علامه فقيد آية اللّه طباطبايى دريافت كنند، و براى هر سؤال پاسخى مشخص و روش__ن داشت___ه باشن__د.

سال هاى طولانى، مطالب متعدد و متنوع درباره مفاهيم قرآن شريف مى آموختيم اما وقتى در مقابل يك سؤال درباره معارف و شرايع دين مان قرار مى گرفتيم، يك جواب مدون و مشخص نداشتيم بلكه به اندازه مطالب متعدد و متنوعى كه شنيده بوديم بايد

مقدمه مؤلف (15)

جواب مى داديم. زمانى كه تفسير الميزان علامه طباطبايى، قدس اللّه سرّه الشريف، ترجمه شد و در دسترس جامعه مسلمان ايرانى قرار گرفت، اين مشكل حل شد و جوابى را كه لازم بود مى توانستيم از متن خود قرآن، با تفسير روشن و قابل اعتمادِ فردى كه به اسرار مكنون دست يافته بود، بدهيم. اما آنچه مشكل مى نمود گشتن و پيدا كردن آن جواب از لابلاى چهل (يا بيست) جلد ترجمه فارسى اين تفسير گرانمايه بود. لذا اين ضرورت احساس شد كه مطالب به صورت موضوعى طبقه بندى و خلاصه شود و در قالب يك دائرة المع__ارف در دست__رس همه دين دوستان قرارگيرد. اين همان انگيزه اى ب_ود ك_ه م_وجب

تهيه اين مجل__دات گ__رديد.

بديهى است اين مجلدات شامل تمامى جزئيات سوره ها و آيات الهى قرآن نمى شود، بلكه سعى شده مطالبى انتخاب شود كه در تفسير آيات و مفاهيم قرآنى، علامه بزرگوار به شرح و بسط و تفهيم مطلب پرداخته است.

(16) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

اص__ول اين مطالب باتوضيح و تفصيل در «تفسير الميزان» موجود است كه خواننده مى تواند براى پى گي__رى آن ها به خود المي__زان مراجعه نمايد. براى اين منظور مستن__د هر مطلب با ذك__ر شماره مجل__د و شماره صفح__ه مربوط__ه و آيه مورد استن__اد در هر مطلب قيد گرديده است.

ذكراين نكته لازم است كه چون ترجمه تفسيرالميزان به صورت دومجموعه 20 جلدى و 40جلدى منتشرشده بهتراست درصورت نيازبه مراجعه به ترجمه الميزان، بر اساس ترتيب عددى آيات قرآن به سراغ جلد موردنظر خود، صرف نظراز تعداد مجلدات برويد.

و مقدر بود كه كار نشر چنين مجموعه آسمانى در مؤسسه اى انجام گيرد كه با ه__دف نش__ر مع__ارف ق__رآن ش__ري_ف، به صورت تفسير، مختص نسل جوان،

مقدمه مؤلف (17)

تأسيس شده باشد، و استاد مسلّم، جن__اب آق_اى دكت_ر محم__د بيستونى، اصلاح و تنقي__ح و نظ__ارت هم__ه ج__انب_ه بر اين مجم__وعه ق_رآنى شريف را به عه__ده گي__رد.

مؤسسه قرآنى تفسير جوان با ابتكار و سليقه نوين، و به منظور تسهيل در رساندن پيام آسمانى قرآن مجيد به نسل جوان، مطالب قرآنى را به صورت كتاب هايى در قطع جيب__ى منتش__ر مى كن__د. اي__ن ابتك__ار در نش__ر همي__ن مجل__دات ني__ز به كار رفته، ت__ا مط__الع__ه آن در ه__ر ش__راي__ط زم__ان__ى و مك__انى، براى ج__وانان مشتاق فرهنگ الهى قرآن شريف، ساده و آسان گردد...

و ما همه بندگانى هستيم هر يك حامل وظيفه تعيين شده از جانب

دوست، و آنچه انج__ام ش__ده و مى ش_ود، همه از جانب اوست !

و صلوات خدا بر محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله و خاندان جليلش باد كه نخستين حاملان اين

(18) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

وظيفه الهى بودند، و بر علامه فقيد آية اللّه طباطبايى و اجداد او، و بر همه وظيفه داران اين مجموعه شريف و آباء و اجدادشان باد، كه مسلمان شايسته اى بودند و ما را نيز در مسي__ر شن__اخت اس_لام واقعى پرورش دادن_د!

ليله قدر سال 1385

سيد مهدى حبيبى امين

مقدمه مؤلف (19)

فصل اول :اهل بيت رسول اللّه صلى الله عليه و آله (ذوى القربى)

اهل بيت كيست؟

«اِنَّما يُري__دُ اللّهُ لِيُذْهِ_بَ عَنْكُ_مُ الرِّجْ_سَ اَهْ_لَ الْبَيْ_تِ وَ يُطَهِّ_رَكُ_مْ تَطْهي_را!»

(28 تا 35 / احزاب)

آيات 25 تا 35 سوره احزاب مربوط مى شود به همسران رسول اللّه صلى الله عليه و آله كه آيه

(20)

مشهور تطهير در ضمن آن ها قرار گرفته، و اهل بيت رسول اللّه صلى الله عليه و آله را عصمت بخشيده است. به خاطر اهميتى كه آيه تطهير دارد، و شناخت اهل بيت را متعين مى سازد، دو موضوع را از هم جدا بحث مى كنيم:

1 - اه__ل ب_ي_ت ك_ي_س_ت؟

2 - مفهوم تطهير چيست؟

اين آيه كه با عبارت «اِنَّما» شروع شده است، انحصار خواست خداوند تعالى را مى رساند، و مى فهماند كه خداى سبحان خواسته تا رجس و پليدى را تنها از اهل بيت دور كند، و به آنان عصمت بخشد. اين مسئله اى است مختص به آنان كه مى فرمايد: «بدانيد! خدامى خواهدپليدى راازشما اهل بيت ببرد، و پاك كند شمارا،پاك كردنى!»

در حقيقت خداوند متعال در اين آيه، اول انحصار اراده و خواست خود را در بردن و

اهل بيت كيست؟ (21)

دور كردن پليدى، و تطهير اهل بيت، مى رساند و سپس اين عصمت و دورى از پليدى را در اه_ل بيت منحص_ر مى سازد.

رواياتى كه

در شأن نزول اين آيه وارد شده نشان مى دهد كه اين آيه در شأن رسول خدا صلى الله عليه و آله ، على عليه السلام فاطمه زهرا عليهماالسلام حسن و حسين عليهماالسلام نازل شده است و احدى در اين ف_ضيلت با آنان شركت ندارد!

اين روايات بسيار زياد و بيش از هفتاد حديث است، كه بيشتر آن ها از طريق اهل سنت است و اهل سنت آن ها را از طريق بسيارى، از ام سلمه، عايشه، ابى سعيد خدرى، سعد وائله بن القع، ابى الحمراء، ابن عباس، ثوبان (غلام آزادشده رسول اللّه صلى الله عليه و آله ،) عب__داللّه بن جعف__ر، على عليه السلام و حس__ن بن عل_ى عليه السلام ، در قري_ب چهل طريق نقل كرده اند.

(22) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

شيعه آن را از على عليه السلام و امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام رضا عليهم السلام و همچنين از ام سلمه، ابى ذر، ابى ليلى، ابى الاسود دؤلى، عمرو بن ميمون اودى و سعد بن ابى وقاص در قريب سى طريق نقل كرده اند.

بسيارى از اين روايات و مخصوصا آن چه از ام سلمه (كه آيه در خانه او نازل شده،) روايت شده، تصريح دارد بر اين كه آيه مخصوص همان پنج تن است و شامل هيچ كس ديگر حتى همس_ران رسول خدا صلى الله عليه و آله نيست!

با اين كه آيه نامبرده ضمن آيات مربوط به همسران رسول خدا صلى الله عليه و آله قرار داده شده است، ولى روايات كلاً اشاره دارند بر اين كه آيه مورد بحث به تنهايى و در يك واقعه جداگانه، نازل شده است و حتى در بين اين هفتاد روايت، يك روايت هم وجود ندارد كه بگوي__د آيه شريفه دنب__ال آيات مرب__وط به همسران رس_ول خدا صلى الله عليه و آله نازل شده است.

اهل بيت كيست؟ (23)

حتى احدى از

مفسرين هم اين حرف را نزده اند. و آن هائى هم كه آيه مورد بحث را مخصوص همسران رسول خدا صلى الله عليه و آله گفته اند (مانند عكرمه و عروه،) نگفته اند كه اين آيه در ضمن آن آيات نازل شده است! پس آيه مورد بحث از نظر نزول جزو آيات مربوط به همسران رسول خدا صلى الله عليه و آله و متصل به آن نيست!

حال يا اين است كه به دستور رسول خدا صلى الله عليه و آله دنبال آن آيات قرارش داده اند و يا بعد از رحل__ت آن حضرت، اصح__اب در هنگام تألي_ف آيات قرآن_ى در آن جا نوشته اند.

بنا بر آن چه گفته شد، عبارت «اهل بيت» در عرف قرآن اسم خاص است، كه هر جا برده شود، منظ_ور هم__ان پنج تن هستن__د (كه به پن__ج تن آل عب__ا مشهورن__د،) يعنى:

رسول اللّه صلى الله عليه و آله على عليه السلام فاطمه زهرا عليهماالسلام حسن عليه السلام و حسين عليه السلام ، و بر هيچ كس ديگ__ر اط_لاق نمى ش__ود هر چند كه از خ_ويشاون__دان و اق_رب__اى آن جن__اب باش__د.

(24) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

اين معنا، معنايى است كه البته قرآن كريم لفظ نامبرده را بدان اختصاص داده است وگرنه در عرف عام، كلمه نامبرده بر خويشاوندان نيز اطلاق مى شود.

مفهوم تطهير و معصوم بودن اهل بيت

مفه_وم تطهي_ر اه_ل بي_ت ب_ا توج_ه ب_ه فق_رات آي_ه چنين مى شود:

- خدا مى خواهد تمامى انواع پليدى ها و هيئت هاى خبيثه و رذيله را از نفس شما ببرد، هيئت هائى كه اعتقاد حق و عمل حق را از انسان مى گيرد و چنين ازاله اى با عصمت الهيه منطبق مى شود و آن عبارت است از صورت علميه اى در نفس، كه انسان را از هر باطلى، چ_ه عق_اي_د و چه اعمال، حفظ مى كند!

مفهوم تطهير و معصوم بودن اهل بيت (25)

اين آيه با شرح

فوق، يكى از دلايل عصمت اهل بيت عليهم السلام است. در تحليل آيه بايد دقت شود كه اگر مراد چنين معنائى نباشد و بلكه مراد به آن تقوى يا تشديد در تكاليف باشد، (چنان كه برخى گفته اند،) ديگر اختصاصى به اهل بيت نخواهد داشت و خدا از همه بندگانش تقوى مى خواهد، نه تنها از اهل بيت، و نيز بايد توجه كرد كه يكى از اهل بيت خود رسول اللّه صلى الله عليه و آله است و با اين كه آن جناب به اتفاق عموم مسلمانان، از شيعه و سنى، معص_وم است، ديگ_ر معن_ى ن_دارد ك_ه خدا از او تق_وى بخواهد!

پس چاره اى جز اين نيست كه آيه شريفه را حمل بر عصمت اهل بيت كنيم و بگوئيم - مراد به بردن رجس، عصمت از اعتقاد و عمل باطل است و مراد به تطهير در عبارت «يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا،» زايل ساختن اثر رجس، به وسيله وارد كردن مقابل آن است و آن عب_ارت است از اعتق_اد بحق! پس تطهير اه_ل بيت، عب_ارت شد از اين كه:

(26) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

_ ايشان را مجهز به ادراك حق كند، حق در اعتقاد و حق در عمل. و آن وقت مراد به اراده اين معنا در عبارت - خدا مى خواهد چنين كند - نيز اراده تكوينى مى شود!

مسلم است كه اراده تشريعى كه منشأ تكاليف دينى و منشأ متوجه ساختن آن تكاليف به مكلفين است، اصلاً با اين مقام سازگار نيست! (و اراده تشريعى را خدا نسبت ب__ه تمام مردم دارد، نه تنها نسبت به اهل بيت.)

پس معناى آيه اين شد كه:

- خداى سبحان مستمرا و دائما اراده دارد، شما را به اين موهبت، يعنى موهبت عصمت اختصاص

دهد، به اين طريق اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما اهل بيت ببرد و در جاى آن عصمت_ى بياورد كه حتى اثرى از آن اعتقاد باطل و عمل زشت در دلهايتان باقى نگذارد! (1)

مفهوم تطهير و معصوم بودن اهل بيت (27)

رواياتى در شناخت اهل بيت

در روايات اسلامى، در «در منثور» است كه از طبرانى، از ام سلمه، روايت كرده كه گفت: رسول اللّه صلى الله عليه و آله به فاطمه عليهماالسلام فرمود:

_ همسرت و دو پسرانت را نزدم حاضر كن! فاطمه ايشان را به خانه آورد.

پس رسول اللّه صلى الله عليه و آله پتوئى كه بافت فدك بود بر سر ايشان انداخت و دست خود روى س__ر هم_گ_ى آن_ان گ_ذاش_ت و گف_ت:

1- ال_مي______زان ج: 32، ص: 176.

(28) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

_ بارالها! اين هايند اهل محمد! (در نقل ديگر: آل محمد) پس صلوات و بركاتت را بر آل محمد قرار ده! همان طور كه بر آل ابراهي_م قرار دادى و ت_و حمي_د و مجيدى!

ام سلمه مى گويد: پس من پتو را بلند كردم كه من نيز جزو آنان باشم، رس_ول خ__دا صلى الله عليه و آله از دست_م ك_ش_ي_د و ف_رم_ود: - ت_و ع_اق_ب_ت ب_ه خ_ي_رى!

در روايت ديگر از ابى سعيد خدرى روايت شده كه گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: آيه

«اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا!»

درب__اره پ_ن___ج نف_ر ن_ازل ش___د: م___ن، عل_ى، ف_اطم_ه، حس__ن و حسي_ن!

در رواي___ت ديگ_رى ني_ز از ابى سعي_د خ_درى رواي__ت ك__رده ك_ه گف__ت:

«چون على عليه السلام فاطمه زهرا عليهماالسلام ازدواج كرد، چهل روز صبح رسول خدا صلى الله عليه و آله به در خانه او آمد و گفت:

رواياتى در شناخت اهل بيت (29)

_ سلام بر شما اهل بيت، و رحمت و بركات او! وقت نماز است، خدا

رحمتتان كند!

«اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا!»

من دشمن حربى كسى هستم كه با شما بجنگد و دوست هستم با كسى كه با شما دوست باشد!» (1)

حديث ثقلين

در روايات اسلامى، در «غاية الحرام» از يزيد بن حيان روايتى آمده كه گفت: «داخل شديم روزى بر «زيدبن ارقم» او گفت: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله ما را خطاب كرد و فرمود:

_ آگاه باشي__د! كه م__ن در بين شم__ا ام__ت اس__لام دو چي__ز گ_ران مى گ__ذارم و م__ى روم،

1- المي_زان ج: 32، ص: 187.

(30) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

يكى: كتاب خداى عزّ و جلّ است، كه هر كس پيروى اش كند، هدايت مى شود، و هر كه آن را به پشت سر بيندازد، در ضلالت است!

دومى: اهل بيتم! من خدا را به ياد شما مى آورم، در اهل بيتم...! (و اين كلمه را سه بار تك_رار كرد.) ما از زي_د بن ارق_م پرسي_ديم:

_ اهل رسول خدا صلى الله عليه و آله كه بود؟ آيا همسرانش بودند؟ گفت: نه! اهل بيت او دودمان اويند، كه بعد از آن جناب صدقه خوردن بر آنان حرام است - يعنى: آل ع_ل_ى، آل ع_ب_اس، آل ج_ع_ف__ر و آل عقي_ل.

(در اين روايت كلمه اهل بيت به «نسب»تفسير شده، هم چنان كه عرفا هم بر اين معنا اطلاق مى شود، لكن در روايات ام سلمه و غير او روشن مى شود كه در خصوص رسول اللّه صلى الله عليه و آله اهل بيت فقط - على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام هستند!) (1)

حديث ثقلين (31)

تحليل_ى از ذى ال_قرب_ى

«قُلْ لا اَسْئَلُكُ_مْ عَلَيْهِ اَجْرا اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى!» (23 / شورى)

«بگو! من از شما در برابر رسالتم مزدى طلب نمى كنم، به جز مودت نسبت به اقرباء! و كسى كه علاوه بر مودت احسانى هم بكند، ما حسن آن احسان را ب_رايش اضاف_ه مى كني_م! ك_ه خ_دا آم_رزگار و ق_دردان است...!»

1- ال_مي_زان ج: 32، ص: 190.

(32) جانشين رسول اللّه

صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

آن چيزى كه در اين آيه درخواست مزد در مقابل آن نفى شد، تبليغ رسالت و دعوت دين__ى است. خداى تعال__ى اين معنا را از ع__ده اى از انبياء از قبي__ل نوح و هود و صالح و ل__وط و شعيب عليهم السلام حكايت كرده است، كه در ضمن سخنانى كه به امت خود مى گفتند، اين را نيز خاطرنشان مى ساختند.

در آيه 90 سوره انعام به علت مزد نخواستن اشاره كرده و فرمايد:

- قرآن تذكرى است براى تمام عالم، نه براى يك طايفه معين، تا من از آن طايفه مطالبه مزد بكنم! چون وقتى قرآن مال همه مردم شد، اگر من ازكسى مزد بگيريم در برابر م_ال خود او بهائى گرفته ام!

در آيات مختلف قرآن مزد و اجر رسول خدا صلى الله عليه و آله را موارد مختلفى ذكر ف__رم__وده، م_ان_ن_د آي_ه 57 س___وره ف_رق_ان ك_ه در آن م_ى ف_رم_اي_د:

تحليلى از ذى القربى (33)

- بگو! مزد من اين است: كه يكى از شما بخواهد راهى به سوى پروردگارش اتخاذ كند! يعنى دعوت مرا بپذيرد، همين مزد من است! و خلاصه چيزى به جز دعوت در كار نيست، نه اجرى و نه مزدى!

اما خداى تعالى در آيه سوره شورى بر خلاف آياتى كه ذكر آن رفت، اجرى براى رس_ول خدا صلى الله عليه و آله معين كرده است و آن عبارت است از: «مودت به اقرباى آن حضرت!» (1)

ذى القربى در نقش مراجع علمى مردم

1- الميزان ج:35، ص:70.

(34) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

ح__ال ببيني__م م__ودت ذى الق__رب__اى رس__ول خ__دا صلى الله عليه و آله ب_ه چ___ه معن__اس____ت؟

مفسرين در اين رابطه حرف هاى زيادى زده اند و خواسته اند گروه هاى خاصى را (مانند قريش و غيره) از لحاظ نزديكى با رسول اللّه صلى الله عليه و آله شامل اين آيه بدانند، ولى مودتى كه اجر رسالت فرض شده،

چيزى ماوراى خود رسالت و دع_وت دين_ى و بق_ا و دوام آن ن_يست!

ل__ذا، مراد به م__ودت در قربا، با توج__ه به آيات قبل__ى سوره فوق كه مى فرمايد: «اَنْ اَقيمُوا الدّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا،» (13 / شورى) و اقامه دين و احكام آن را واجب مى نمايد، ايجاد وسيله اى است كه در واقع مى خواهد اين محبت را وسيله اى قرار دهد براى همين كه مردم را به اهل بيت، به عنوان مرجع علمى ارجاع دهد، لذا مراد به مودت در قرباء دوست_ى خويشاون_دان رس_ول خدا صلى الله عليه و آله است كه همان عترت او از اهل بيتش مى باشند.

ذى القربى در نقش مراجع علمى مردم (35)

بر طبق اين تفسير، رواياتى هم از طريق اهل سنت و اخبار بسيارى از طريق شيعه، وارد شده است كه همه آن ها آيه را به مودت عترت و دوستى با آن حضرات عليهم السلام ، تفسير كرده اند و اخبار متواترى هم كه از طريق دو طايفه بر وجوب مودت اهل بيت و محبت آن حضرات رسيده، كه اين تفسير را تائيد مى نمايد!

و اگر در يك طايفه ديگر اخبار، كه آن نيز متواتر است، يعنى اخبارى كه به هر دو طريق از رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيده و مردم را در فهم كتاب خدا و معارف اصولى و فروعى دين و بيان حقايق آن، به اهل بيت عليهم السلام ارجاع داده است، (مانند: حديث ثقلين و حديث سفينه و امثال آن،) دقت كافى به عمل آوريم، هيچ شكى باقى نمى ماند كه منظور از واجب كردن مودت اهل بيت و آن را اجر رسالت قراردادن، تنها اين بوده كه اين محبت را وسيله اى قرار دهد براى همين كه مردم را به ايشان

ارجاع دهد و اهل بيت م_رجع علم_ى م__ردم ق_رار گيرن___د!

(36) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

پس به طورى كه گفتيم، مودتى كه اجر رسالت فرض شده چيزى غير از خود رسالت و دعوى دينى و بقا و دوام آن نيست!

در نتيجه، برگشت معناى آيه به اين مى شود كه من از شما اجرى درخواست نمى كنم، چيزى كه هست، از آن جا كه خداى تعالى مودت به عموم مؤمنين را كه قرابت من هم از ايشانند، بر شما واجب فرموده، من مودت شما را نسبت به اهل بيتم اجر رسالتم مى شمارم! خداى تعالى فرموده:

«اِنَّ الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْم_نُ وُدّا!» (96 / مريم)

كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح كردند (كه اهل بيت عليهم السلام در اين وادى راهنماي__ان ساي_رينن__د،) خ__داى رحم__ن به زودى محبتش__ان را در دل ه__ا مى اندازد.

ذى القربى در نقش مراجع علمى مردم (37)

و نيز فرموده: «مؤمنين و مؤمنات دوستان يكديگرند!» (71 / توبه) ضمنا اين اجر م_ودت در عي__ن ح_ال نفع_ى اس__ت كه ع_ايد خ_ود بش_ر مى گ_ردد، ن_ه عاي_د عت_رت! (1)

صلوات بر محمد و آل محمد!

«اِنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَ_تَ_هُ يُ_صَلُّ_ونَ عَ_لَ_ى النَّبِ_ىِّ...!» (56 / احزاب)

«خدا و فرشتگان او بر پيامبر اسلام درود مى فرستند. شما هم، اى كسانى كه ايمان آورده ايد، بر او صلوات بفرستيد! و آن طور كه بايد تسليم شويد!»

1- ال_مي________زان ج: 35، ص: 70.

(38) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

صلوات خدا بر پيغمبر به معناى انعطاف او به وى است، به وسيله رحمتش، البته انعطافى مطلق (چون در آيه شريفه صلاة را مقيد به قيدى نكرده است.) صلوات ملائكه خدا بر پيامبر به معناى انعطاف ملائكه است به پيامبر، به اين

كه او را تزكيه كنند و برايش استغفارنمايند.

صلوات مؤمنين بر پيامبر، انعطاف ايشان است به وسيله درخواست رحمت براى او! در اين كه خداى تعالى، قبل از امر به مؤمنين (كه بر پيامبر صلوات بفرستند،) نخس__ت صلوات خود و ملائك__ه خود را ذكر كرد، دلالتى هست بر اين كه صلوات م_ؤمني__ن ب__ر آن جن_اب پي__روى خ__داى سبح_ان و مت__ابع__ت از م__لائك__ه اوس__ت.

از طريق شيعه و سنى روايات بسيارى رسيده در اين كه طريقه صلوات فرستادن مؤمنين بر آن جن_اب اين است كه از خ__دا بخ_واهند بر «او» و «آل او»صل__وات بفرستد.

صلوة بر محمد و آل محمد! (39)

نحوه صلوات فرستادن

در روايات اسلامى در «منثور» آمده كه مردى از رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيد: _ ما سلام كردن به تو را فهميديم كه چگونه است، بفرمائيد كه صلوات را چگونه بفرستيم؟ فرمود بگو:

_ اَللّهُ_مَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ عَلي آلِ مُحَمَّدٍ، كَما صَلَّيْتَ عَلي آلِ اِبْراهيم، اِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ!

_ اَللّهُ__مَّ بارِكْ عَل_ى مُحَمَّدٍ وَ عَلى آلِ مُحَمَّدٍ، كَما بارَكْتَ عَلى اِبْراهيم، اِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ!

(اين روايت در مآخذ اهل تسنن در «در منثور» است كه از عبدالرزاق، ابن ابى

(40) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

شيبه، احم__د عبد بن حميد، بخارى، مسل__م، ابوداود، ترمذى، نسائ__ى، ابن ماج__ه، ابن مردوي__ه، از كعب بن عجزه روايت كرده است.)

سيوط__ى در «درّمنث__ور» غير از اين حدي__ث هيجده حديث ديگر آورده كه همه دلال__ت دارند بر اين ك__ه باي__د «آل محم__د» را ني__ز در صل__وات اضاف__ه ك_رد و گفت:

_ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ!

(اين روايات را صاحبان سنن و جامع حديث از عده اى از صحابه رسول اللّه صلى الله عليه و آله از آن جمله: ابن عباس، طلحه،

ابوسعيد خدرى، ابوهريره، ابو مسعود، كعب بن عجزه و على عليه السلام نقل كرده ان_د و روايات شيع__ه نيز در اين زمين__ه از حد شم__ار بي_رون است!)

معنا و ضرورت صلوات

معنا و ضرورت صلوات (41)

در معنى صلوات از حضرت ابى الحسن عليه السلام در كتاب ثواب الاعمال نقل شده كه از آن جناب سؤال شدكه معناى صلوات خدا و صلوات ملائكه و صلوات مؤمنين بررسول اللّه صلى الله عليه و آله چيس____ت؟ فرم___ود:

«صل__وات خ__دا رحمت خداس__ت! صلوات ملائك__ه تزكيه ايش__ان وى راس__ت! و صل__وات مؤمنين دعايش___ان براى اوست!»

در كتاب خصال، ازاميرالمؤمنين عليه السلام آمده كه فرمود:

- صل__وات را بر محمد و آل او بفرستي__د، كه خداى تعالى دع__اى شما را هنگامى ك__ه ن__ام محم__د را ببري__د و ح__ق او را رعاي__ت كني__د، مستج__اب مى كن__د. پس وقت__ى مى خ_واني___د:

(42) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

«اِنَّ اللّ_هَ وَ مَلائِكَتَهُ يُ_صَلُّونَ عَلَ_ى النَّبِىِّ...!»

چ_ه در نم_از آن را بخ_واني_د و چ_ه در غي__ر نم___از، صل__وات را بف__رستي____د! (1)

فاطمه زهرا عليهماالسلام ، كوثر عطيه خدا

«اِنّا اَعْطَيْناكَ الْكَوْثَر...!»

«م__ا به تو كوثر عطا كردي__م، به شكران__ه اش نماز براى پروردگارت بخوان، و نحر كن! بدان ك__ه دشمن تو نسل_ش منقط__ع است!» (3 / كوثر)

1- الميزان ج:32،ص:221.

فاطمه زهرا عليهماالسلام ، كوثر عطيه خدا (43)

خداى منان در اين سوره منتى بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نهاده به اين كه به آن جناب «كوثر» عط_ا فرموده است. اين ب_دان منظ_ور است كه آن جن_اب را دلخوش سازد.

در اين مورد كلمه «اِعْط___اء» را به ك_ار ب__رده و آن را ب__ه خ__ود نسب__ت داده ت_ا عظم__ت اي__ن عطي_ه را ب_رس_ان__د!

اين جمله از اين دلالت خالى نيست كه فرزندان حضرت فاطمه زهرا عليهماالسلام ذريه رسول خدا صلى الله عليه و آله هستند و اين خود يكى از خبرهاى غيبى قرآن كريم است!

همان ط__ور كه مى بيني__م خداى تعالى بعد از درگذش__ت آن حض__رت

بركتى در نسل آن جن__اب قرار داد، به طورى كه در هم__ه عالم هيچ نسلى معادل آن ديده نمى ش__ود، آن ه_م با آن همه بلاه_ا كه بر سر ذري__ه آن جن_اب آوردن__د و گروه گروه از ايش__ان كشتن_د! (1)

(44) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

بحثى در معنى كوثر

در معنا و تفسير كلمه «كوثر» و اين كه كوثر چيست، اختلاف عجيبى بين مفسرين وج__ود دارد. در مجمع البي__ان كوث__ر به معن__اى «خي__ر كثي__ر» تفسي_ر ش__ده اس__ت.

سايرين به شرح زير آن را تفسير كرده اند:

_ نه___رى اس_ت در بهشت،

_ حوض خاص رسول خدا صلى الله عليه و آله در بهشت يا در محشر،

1- الميزان ج: 4، ص: 409.

بحثى در معنى كوثر (45)

_ اولاد رسول خدا صلى الله عليه و آله ،

_ اصح_اب و پي_روان آن جن_اب اس_ت ت_ا روز قي_ام_ت،

_ علم____اى ام____ت او،

_ ق_رآن و فض_اي__ل بسي_ار آن اس__ت،

_ م_ق_ام نب__وت اس__ت،

_ ت_فسير ق__رآن اس_ت،

_ تخ_ف_ي_ف ش_راي_ع و اح_ك__ام اس_ت،

_ اس____لام اس_______ت،

- توحي___د اس_______ت،

- علم و حكم_ت اس__ت،

(46) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

- فض__اي__ل رس__ول خ__دا صلى الله عليه و آله اس_ت،

- م_قام محم_د است،

- نور قلب شريف رسول خدا صلى الله عليه و آله است.

... از اين قبي_ل اق_وال ديگر كه برخى از مفس_رين نقل كرده اند، بالغ بر 26 قول است. صاحبان دو قول اول استدلال كرده اند به بعضى روايات ولى بقيه اقوال هي_چ دليل_ى ن_دارن_د ج_ز ح_رف زدن ب_ى دلي_ل!

به هر حال، اين كه در آخر سوره فرموده: «دشمن تو مقطوع النسل است،» با در نظرگرفتن اين كه كلمه «اَبْتَر» در ظاهر به معناى «اجاق كور» است، چنين دست مى دهد كه منظور از كوثر تنها و تنها كثرت ذريه اى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته و بركت_ى است كه در نسل آن جناب قرارداده است.

بحثى در معنى كوثر (47)

و

يا مراد هم «خير كثير» است و هم «كثرت ذريه»، چيزى كه هست كثرت ذريه يكى از مصاديق خير كثير است و اگر منظور مسئله ذريه به استقلال يا به طور ضمنى نبود، آوردن كلمه «اِنَّ» در جمله «اِنَّ شانِئَكَ هُوَ الاَْبْتَ_ر - بدان كه محققا دشمن و شماتت گوى تو اجاق كور است!» فايده اى نداشت، زيرا كلمه «اِنَّ» علاوه بر تحقيق، تعليل را هم مى رساند و معنا ندارد كه بفرمايد ما به تو حوض داديم، چونكه بدگوى تو اجاق كور است و يا بى خبر است!؟

رواي__ات هم بسيار زياد رسي__ده كه سوره مورد بح__ث در پاسخ كسى نازل شده كه رس__ول خ__دا صلى الله عليه و آله را به اج__اق ك__ور بودن زخم زب__ان زد و اين زخ__م زبان هنگام__ى ب__ود ك__ه قاس__م و عب_داللّ__ه دو ف__رزن__د رس__ول اللّه صلى الله عليه و آله از دني__ا رفتن_د.

در بعضى از تواريخ آمده كه شماتت كننده عاصى بن وائل بوده است، ولى برخى

(48) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

نيز نام وليدبن مغيره، ابوجهل، عقبه بن ابى معيط و كعب بن اشرف را ذكر كرده اند، ولى معتبر همان است كه مى گفت: عاصى بن وائل بوده است، چون در احتجاج حضرت امام حس__ن عليه السلام عليه عمروبن عاصى پسر عاص__ى، به نقل از مرحوم طبرسى مفصل در اين باره احتجاج شده است. (1)

ابرار و وصف آن ها در قرآن

«وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكينا وَ يَتيما وَ اَسيرا!» (8 تا 9 / سوره دهر)

1- ال_مي____زان ج: 4، ص: 409.

ابرار و وصف آن ها در قرآن (49)

سياق اين آي_ات، سياق سرودن يك داستان است، داستان مردمى از مؤمنين كه ق__رآن نامش__ان را ابرار خوان__ده و از پاره اى كارهايشان، يعنى وف__اى به ن__ذر

و اطع__ام مسكي__ن و يتي__م و اسيرش__ان خبر داده اس__ت و ايش__ان را مى ستاي__د و وعده جميل ش__ان مى ده_د!

معلوم مى شود كه سبب نزول اين آيات هم همين داستان بوده كه در تاريخ اسلام ثبت شود. اين داستان در خارج واقع شده است، نه اين كه بخواهد يك قصه فرضى را جعل كندوآن گاه آثارخوب آن را شمرده و كسانى را كه آن چنان عمل كنندوعده جميل دهد.

نكته مهمى كه از لحاظ تاريخى بايد بدان توجه داشت اين است كه اين آيات يكى از سه طايفه اى را كه به وسيله ابرار اطعام شده اند. اسير دانسته است. اين خود شاهد بر اين است كه آيه مزبور در مدينه نازل شده است و داستان بعد از هجرت رسول اللّه صلى الله عليه و آله

(50) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

و ق__وت يافتن اس_لام و غلبه مسلمين بر كفار و مشركين اتفاق افتاده است، نه قبل از آن.

در اين آيات، هدف عملكرد اين افراد را «لِوَجْهِ اللّه» دانسته است. معناى اين كه عملى به خاطر وجه اللّه انجام شود، اين است كه در انجام عمل اين نتيجه منظور گردد كه رحمت خداى تعالى و خوشنودى اش جلب شود! منظور تنها و تنها اين باشد و ذره اى از پاداش هائى كه در دست غير الهى است، منظور نباشد:

«بندگانى كه به نذر خود وفا كنند و از روزى بترسند كه، شر آن روز به همه سو گسترده باشد و غذاى خود را براى دوستى او، به مسكين و يتيم و اسير، مى دهند! و گويند: ما شما را در راه خ_دا طع_ام مى دهيم! از شما نه پاداشى مى خواهيم و نه هيچ سپاسگزارى!» (7 تا 9 / انسان)

در روايات اسلامى، از ابن عباس (در كشاف) روايت شده كه

حسن و حسين عليهماالسلام

ابرار و وصف آن ها در قرآن (51)

بيمار شدند و رسول خدا صلى الله عليه و آله با جمعى از صحابه از ايشان عيادت كردند و مردم به على عليه السلام گفتند: چه خوب است كه براى بهبودى فرزندانت نذرى كنى! على و فاطمه و فضه (كنيز آن ها) نذر كردند كه اگر كودكان بهبودى يابند، سه روز روزه بدارند. بچه ها بهب_ودى ي_افتند و اث_رى از كسالت ب_اقى نماند.

بعد از بهبودى كودكان، على عليه السلام از شمعون خيبرى يهودى سه من جو قرض ك__رد و فاطم__ه عليهماالسلام يك م__ن آن را دست__اس و سپس خمي__ر كرد و پن__ج قرص ن__ان ب__ه ع__دد اف_راد خ_ان__واده پخ__ت و سه_م ه_ر كس_ى را جل__وش گذاش__ت، ت__ا افط__ار كنن_د.

در همين بين سائلى به در خانه آمد و گفت:

_ سلام بر شما اهل بيت محمد! مسكينى ازمساكين مسلمينم، مرا طعام دهيد كه خدا

(52) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

شما را از مائده هاى بهشتى طعام دهد!

خاندان پيامبر آن سائل را بر خود مقدم شمردند و افطار خود را به او دادند و آن ش_ب را جز آب چي_زى نخوردن__د و با شك_م گرسن_ه دوب___اره ني___ت روزه كردن_د.

هنگام افطار روز دوم طعام را پيش خود نهادند تا افطار كنند، يتيمى بر در سراى ايستاد. آن شب هم يتيم را بر خود مقدم داشتند و در شب سوم اسيرى آمد و همان عمل را با او كردند!

صبح روز چهارم كه شد، على عليه السلام دست حسن و حسين عليه السلام را گرفت و نزد رس__ول اللّه صلى الله عليه و آله آمدند و پيامبر اكرم وقتى بچه ها را ديد كه چون جوجه ضعيف از شدت گرسنگى مى لرزن__د، فرمود: چقدر بر من دش__وار

مى آيد كه من شم__ا را به چنين حال__ى ببين__م!

ابرار و وصف آن ها در قرآن (53)

و آن گاه با على و كودكان به طرف فاطمه رفت و او را در محراب خود يافت و ديد كه شكم__ش از گرسنگ__ى به دنده ه__اى پشت چسبي__ده و چشم هاي__ش گ_ود افتاده است.

از مشاهده اين وضع، رسول گرامى ناراحت شد. در همين حال جبرئيل نازل شد و عرضه داشت:

_ اين سوره را بگير، كه خدا تو را به خاطر داشتن چنين اهل بيتى تهنيت مى گويد! آن گاه اين سوره (انسان) را قرائت كرد. (1)

1- المي____________زان ج : 39 ، ص : 357 .

(54)

فصل دوم:ولايت و جانشينى رسول اللّه صلى الله عليه و آله

ولايت و جانشينى پيغمبر اسلام از نظر قرآن

«الْيَ__وْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ... الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ!» (3 / مائده)

آيه فوق در قرآن كريم بيانگر حادثه اى تاريخى در صدر اسلام، يعنى تعيين «جانشي__ن» پيامبر اكرم و صدور امر «ابلاغ ولايت» است!

قبل از تفسير و تحليل آيه، خلاصه اى از چگونگى ابلاغ «ولايت» و قرائت آيه فوق را از مجموع احاديث و روايات اسلامى، بيان مى كنيم:

ولايت و جانشينى پيغمبر اسلام از نظر قرآن (55)

فريضه ولايت

احاديث و روايات همه اتفاق دارندكه واقعه «غديرخم» هنگام بازگشت رسول اللّه صلى الله عليه و آله از مك__ه ب_ه م_دينه اتفاق افتاده اس____ت.

«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَعَلِىٌ مَوْلاهُ!»

اين «ولايت» مانند «تولى» و «تبرى» كه قرآن كريم درباره آن در آيات زيادى نص صري__ح دارد، از جمل__ه «فراي_ض» است!

و اگر چنين است پس نمى توانيم جعل اين فريضه را متأخر از اين آيه، يعنى «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ!» قرار دهيم و بنابراين حتما اين آيه بعد از آن كه اين فريضه از طرف

(56) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

خ_دا واج__ب گشته، ن__ازل شده است. (1)

زمان اب_لاغ ولايت

از لحاظ زمانى، اين واقعه مدت كوتاهى مانده به رحلت حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله اتفاق افتاده است و آن يك روز پنجشنبه بوده كه هفده شب از ذى الحجه سنه دهم هجرى گذشته بود. (2)

رسول خدا صلى الله عليه و آله از «حَجَّةُ الْوِداع» برمى گشت، به سرزمينى فرود آمد كه به آن «ضوج_ان» مى گفتن_د. پس اين آيه نازل شد:

1- الميزان ج: 9، ص: 32.

2- الميزان ج:9، ص: 3.

زمان ابلاغ ولايت (57)

«يأَيُّهَا الرَّسُولُ! بَلِّغْ ما أُنْزِلَ اِلَيْ_كَ مِ_نْ رَّبِّ_كَ! وَ اِنْ لَّمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ! وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاس! _ اى رسول! آن چه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ كن! و اگر عمل نكن__ى، پس رسالت خود را ابلاغ نكرده اى! خدا تو را از مردم حفظ مى كند!» (67/مائده)

چ_ون اين آي_ه ن_ازل ش_د ك_ه از ش_ر مردم محفوظش خواهد داشت، فرياد برآورد:

_ الصَّل_وة الج_امع_ة! _ نم_از جماع_ت! آن گاه مردم اجتم_اع كردند و پيغمبر فرم__ود: _ كيس__ت كه از خودتان به شم__ا اولى باشد! پس م__ردم به ط_ور دسته جمع__ى ضج_ه ك_ردن__د و گفتن__د: _ خ___دا و رس____ول او!

آن گاه على بن ابيطالب را گرفت و فرمود:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلاه، فَعَلِىٌ

مَوْلاه! هركه را من مولا هستم، پس على مولاى اوست!

(58) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

اَللّهُ_____مَّ وَالِ مَ____نْ والاه! خدايا! هركه على را دوست بدارد، دوستش بدار!

وَ ع_____ادِ مَ___نْ ع_____اداه! و ه__ر ك___ه دشم__ن ب__دارد، دشمن__ش ب__دار!

وَانْصُ_رْ مَ_____نْ نَصَ____رَه! ه__ر ك__ه او را ي__ارى كن__د، ي__ارى اش ك___ن!

وَاخْ___ذُل مَ___نْ خَ___ذَلَ____ه! و ه__ر ك__ه او را ب__ران____دازد، ب___ران___دازش!

لِاَنَّهُ مِنّى وَ اَنَا مِنهُ! وَ هُوَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِ_نْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى!

على از من است و من ازاو هستم! و نسبت او به من به منزله هارون است به موسى، الاّ اين كه بعد از من پيامب_رى نخواهد بود!»

و اين آخرين فريضه اى بود كه خدا بر امت محمد صلى الله عليه و آله واجب كرد و پس از آن خدا اين آي_ه را بر پيغمبر نازل فرمود: «امروز آنان كه كافر شدند، از دين شما مأيوس گشتند، پس از آن_ان مترسي__د و از من بترسي__د! امروز دين شما را برايت__ان كامل ك__ردم و نعمتم را

زمان ابلاغ ولايت (59)

بر شم__ا تم__ام ك__ردم و اس__لام را براى شم__ا (به عن__وان) دي__ن پسن_دي__دم!» (3 / مائ__ده)

(معنى «اكمال دين» كامل ساختن دين، از حيث فرايض است، كه ديگر بعد از اين آيه، هيچ فريضه اى باقى نماند كه تشريع نشده باشد.) (1)

مردم هر يك از فرايض را كه خدا به ايشان دستور داده بود، اعم از نماز و روزه و زكات و حج از پيغمبر صلى الله عليه و آله پذيرفته و وى را در اين زمينه تصديق كرده بودند. (نقل از حضرت باقر عليه السلام در المناقب الفاخره) (2)

1- الميزان ج: 9، ص: 307.

2- ال_مي_______زان ج: 9، ص: 299.

(60) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

دليل تأخير ابلاغ فريضه ولايت

اگر

در دو آيه فوق الذكر تدبر كنيم و همچنين در احاديثى كه از طريق شيعه و سنى در زمينه اين دو آيه رسيده و در روايات متواتر غديرخم تامل كنيم، و به همين ترتيب، اوضاع داخلى جامعه اسلامى را در اواخر عهد رسول اللّه صلى الله عليه و آله به خوبى بررسى و عميقا در آن فكر كنيم، قطع پيدا مى كنيم كه امر «ولايت» ايامى چند قبل از روز غدير نازل شده بود، ولى پيغمبر صلى الله عليه و آله در اظهار آن از مردم پرهيز مى كرد، مى ترسيد مردم اين امر را تلقى به قبول نكنند و يا نسبت به حضرتش قصد سوئى كنند، و در نتيجه امر دعوت مختل شود و بدين جهت در تبليغ اين امر به مردم، امروز و فردا مى كرد تا اين كه آيه: «يأَيُّهَا ال_رَّسُولُ! - بَلِّ_غْ م_ا أُنْ_زِلَ اِلَيْ_كَ مِ_نْ رَّبِّ_كَ...!» (67 / مائده) نازل شد و آن وقت ديگ_ر پيغمب_ر صلى الله عليه و آله مهل_ت نداد.

دليل تأخير ابلاغ فريضه ولايت (61)

و بنابراين، ممكن است خداوند، قسمت معظم سوره را كه آيه: «الْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ!» در بين آن بوده و همچنين امر «ولايت» را با اين آيه، و همه اين ها را، روز عرفه نازل كرده باشد، ولى پيغمبر صلى الله عليه و آله بيان «ولايت» را تا روز «غديرخم» به تأخير انداخته، ولى آيه ولايت را روز «عرفه» خوانده باشد و اين كه برخى از روايات نزول آن را روز غديرخ__م گفته ان__د، بعي__د نيس__ت از اين جه__ت باش__د ك__ه پيغمب__ر صلى الله عليه و آله اين آيه را از نظر اين كه در شأن ولايت ن_ازل شده، مق_ارن با تبلي__غ امر «ولاي__ت» قرائ__ت كرد. (1)

انتخاب جانشين: استحكام شالوده دين

1- الميزان ج: 9، ص: 302.

(62) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

شروع

آيه ولايت با عبارت زير، اولين نقطه اهميت فريضه ولايت را گوشزد مى كند:

«امروز، آنان كه كافر شدند، از دين ما مأيوس گشتند، پس از آن ها مترسيد، ولى از من بترسي__د!» (3 / مائده)

كفار در دين مسلمانان، يعنى «اسلام» طمع داشتند و اميدوار بودند كه تا پس از يك مدت به نحوى از بين برود. اين طمع و اميد، اسلام را هر زمان تهديد مى كرد و دين هر روز از طرف آنان در معرض خطر بود و مسلمانان حق داشتند و بجا بود كه از اين مطلب بترسند و حذر داشته باشند.

پس عب__ارت «از آنان مترسي__د!» از طرف خداى سبح__ان، مؤمني__ن را از آن خط__رى كه متوج__ه آن__ان ب__ود و از رخن__ه نهان_ى آن ت_رس داشتن__د ام__ان مى دهد.

انتخاب جانشين: استحكام شالوده دين (63)

مشركين سعى داشتند اين شجره طيبه را از ريشه قطع كنند و اين بنيان رفيع را با فريب دادن مؤمنين و اشاعه نفاق در جماعت آنان و منتشر كردن شبهات و خرافات به منظور فاسد كردن دين مسلمين، از پايه و شالوده خراب كنند. در ابتداء شروع كردند تصميم و همت پيغمبر را در دعوت دينى، با مال و جاه سست كنند و تصميم حضرت را از بين ببرند. سپس كوشيدند بر اثر آميزش و مداهنه پيغمبر را سست كنند... آخرين چيزى كه كفار اميد بدان داشتند و اميدوار بودند كه با آن دين از بين برود و دعوت حق پيغمبر بميرد اين بود كه عنقريب دين با وفات اين شخصى كه امر دين را بپا داشته و فرزند ذكورى در پى ندارد، مى ميرد!

لذا تمام نااميدى كفار هنگامى محقق مى شود كه خداى سبحان براى

اين دين كسى را منصوب كند كه در پاسدارى و تدبير امر دين و ارشاد و هدايت امتى كه بر اثر دين

(64) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

سرپا ايستاده اند، قائم مقام پيغمبر باشد! دنباله اين كار، نااميدى كفار از دين مسلمانان است، زيرا مشاهده مى كردند كه اين دين از مرحله خطر خارج شده و به مرحله اى رسي__ده كه عه__ده دار «شخص__ى» آن را به عه__ده دار «نوعى» تحوي__ل داده است و اين كامل ساختن دين اس__ت، كه دين را از حالت زوال پذيرى به حالت دوام و بقاء برگرداند و اين تمام كردن نعمت دي__ن است! منظور از كفار، اعم از بت پرستان و يهوديان و مسيحيان و ديگران هستند. (1)

اخلال در جانشينى و ولايت: زوال نعمت

1- الميزان ج: 9، ص: 268.

اخلال در جانشينى و ولايت: زوال نعمت (65)

خداى متعال پس از مژده برطرف شدن خطر دشمنان به وسيله تعيين جانشين پيامبر، مسلمين را از يك خطر بالاترى مى ترساند و آن چيست كه مى فرمايد: «از آن ها مترسيد و از من بترسيد؟» (3/مائده)

مفاد كلام اين است كه - بر شما واجب است در امر دين ترس داشته باشيد، ولى سبب اين ترس، تا امروز با كفار بود و شما از آنان ترس داشتيد، زيرا در دين شما اميد داشتند، ولى امروز ديگر ناامي__د شده اند و سبب ترس حالا ديگر منتقل شده به چيزى كه نزد خ_داس_ت، پ_س تنه___ا از او بترسي_د!

اين عب_ارت خ_الى از ته_دي__د نيس____ت:

آن چيزى كه خداوند متعال دستور داده درباره آن از خودش بترسند، اين است كه خدا دينش را از دست مسلمانان بگيرد و اين نعمتى را كه به آنان بخشيده از

(66)

جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

آنان سلب نمايد!

خداى سبحان اين مطلب را بيان كرده كه سلب نعمت، سببى غير از كفر به آن ندارد و كف____ران كنندگان نعمت را با شديدتري__ن وجهى در آيات قرآن__ى تهديد فرم_وده است. حالا كه دين با فريضه «ولايت» كامل گشته است، خطرى از جانب كفار نيست ولى عوامل و موجبات فساد و هلاك مى تواند از ناحيه خود مسلمانان در دين رخنه كند. و اين، براثر كفران مسلمانان به اين نعمتِ تمام شده و كنار گذاشتن اين دين كامل و مورد پسند خدا است، كه در چنين روزى خدا نعمتش را از ايشان مى گيرد و به نقمت تغييرش مى دهد و جامه گرسنگى و ترس بر ايشان مى پوشاند...البته مسلمانان اين كار را كردند و خدا هم كرد...!

(هر كه بخواه__د اندازه صدق و راست__ى اين آيه را در اين پيش بين__ى درياب__د،

اخلال در جانشينى و ولايت: زوال نعمت (67)

لازم اس__ت در وض__ع و حال ام_روز عالم اسلام تأم__ل كند و آن گ__اه به عق__ب برگ__ردد و ح__وادث تاريخ__ى را تحلي__ل كن__د ت__ا به ريش__ه اين وض__ع دست ياب__د!)

همه آيات «ولايت» در قرآن كريم، ارتباط تامّى با تحذير اين آيه دارد و خدا به غير از باب ولايت، جاى ديگر مردم را از خودش تحذير نكرده است، كه پشت سر هم مى فرمايد: «يُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ!» (28 / آل عمران)

دين چگونه كم_ال يافت؟

آي_ه شريفه مى فرمايد:

_ «ام_روز دي_ن شم__ا را ب___رايت___ان ك____ام___ل گ___ردان_____دم!» (3 / م_ائ__ده)

(68) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

مراد از «دين»مجموع معارف و احكام تشريع شده است، كه آن روز يك چيز بر عددش__ان اضافه و «تكمي__ل» شد. و دنباله آيه

مى فرمايد: «و نعمتم را بر شما تمام كردم!»

مراد از نعمت (هر چه باشد،) امرى است معنوى واحد كه گويا ناقص بوده و اثرى نداشته و حالا تمام شده و اثرى كه از آن انتظار مى رفت، بر آن بار شده است. «اسلام» _ كه مجموع چيزهائى است كه از طرف خدا نازل شده تا او را بپرستند _ «دين» است و از آن جهت كه از حيث «عمل كردن»به آن، مشتمل بر ولايت خدا، ولايت رسول و ولايت اولياء امر بعد از رسول است، «نعمت» است.

ولايت خدا (يعنى تدبير امور بندگان به وسيله دين،) تمام نمى شود مگر به ولايت رس__ول او و ولايت رس__ول او نيز جز به واسط__ه ولايت «اولى الامر» بعد از رسول (يعنى ت_دبير ام_ور دين_ى مردم به اذن خدا،) تمام نمى شود!

دين چگونه كمال يافت؟ (69)

پس خداى تعالى مى فرمايد:

_ امروز _ يعنى روزى كه كفار در آن روز از دين شما مأيوس گشتند _ مجموع معارف دينى را كه بر شما نازل كرده بودم، به واسطه واجب كردن «ولايت» كامل ساختم و نعمتم را _ يعنى ولايت را كه عبارت از اراده و تدبير الهى امور دينى است _ بر شما تمام كردم، زيرا تا امروز تنها ولايت خدا و رسول بود و اين ولايت مادام كه وحى نازل مى شود كافى است، ولى براى دوره بعد، از زمان انقطاع وحى، كه رسول در بين مردم نيست كه از دين خدا حمايت و دفاع كند، كافى نيست، بلكه لازم و واجب است كه كسى را منصوب كنند تا بدين امر قيام كند و او همان «ولىّ امر» بعد از رسول خداست، كه قيم امور دين و

امت است!

پس «ولايت» يك «قانون» است، كه ناقص بود و تمام نبود و با نصب ولىّ بعد از

(70) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

رسول، تمام شد و حالا تشريع دين كامل شده و نعمت ولايت تمام گشته، من از حيث دين، اسلام را براى شما پسنديم، كه دين توحيد است و در اين دين به جز خدا پرستش نمى شود و غير از خدا يا ولىّ و رسولى كه خدا امر به اطاعت او كرده باشد، از كس ديگ_رى اطاعت نمى شود! (1)

ولايت على بن ابيطالب عليه السلام

«يأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَّبِّكَ!» (67 / مائده)

1- ال_مي_____زان ج: 9، ص: 258.

ولايت على بن ابيطالب عليه السلام (71)

در اين مبحث، تاريخ ولايت واقعى و امامت امام اول مسلمين و بررسى و تحليل آيات و روايات برگزيده شدن آن حضرت به اين مقام الهى، مطرح است، نه خلافت تاريخى آن حض__رت بعد از سه تن از خلف__ا، به عنوان خليف_ه چهارم مسلمين!

آيات مربوط به خلافت و ولايت آن حضرت نشان مى دهند كه لزوما حكومت و خلافت واقعى آن حضرت، بلافاصله پس از رحلت پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله برقرار بوده است، هر چند به دلايل سياسى روز، اين حكومت و ولايت تعيين شده از طرف خدا و رسول او، پس از مدتى طولانى و سپرى شدن دوران حكومت سه خليفه پيشي_ن ظاه_ر ش_ده اس_ت.

همان گونه كه در تاريخ ثبت است، اتفاقات تاريخى آن دوره نيازمند بحث و بررسى جداگانه اى است، كه مربوط به بحث تفسيرى حاضر نيست، لذا در اين مطالب، تاريخ

(72) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

ولاي__ت آن حضرت صرف__ا از لحاظ آي__ات قرآنى مرب__وط مورد تحلي_ل

قرار مى گيرد. آيات متع__ددى در قرآن مجي__د وجود دارد كه بر ولايت اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام دلالت دارند. يكايك اين آي__ات جداگانه در اين كت__اب نقل ش__ده است. آيه اى كه در بالا ذكر گردي__ده يكى بارزترين آن هاس__ت و اين آي__ه دستور اصل__ى ابلاغ ولايت، به شم__ار مى رود، كه به موجب آن خداوند سبحان در قرآن مجيد به رس_ول گ_رام_ى خ__ود صلى الله عليه و آله چني__ن فرم__ان مى ده__د:

_ «اى رسول ما! آن چه را كه از ناحيه پروردگارت به تو نازل گشته، ابلاغ كن! و اگر نكنى، رسالت او را نرسانده اى! و خدا تو را از مردم حفظ مى كند، خدا كافران را هدايت نمى كند!»

در اين آيه، دو نكته به طور روشن بيان گرديده است:

ولايت على بن ابيطالب عليه السلام (73)

_ يكى، دستورى است كه خداى تعالى به رسول اللّه صلى الله عليه و آله داده است، البته دستور اكي__دى كه پشت سرش فشار و تهدي__د است، به اين كه پيغام تازه اى را به بشر ابلاغ كن__د! _ دوم__ى، وع__ده اى است ك__ه خداى تعال__ى ب__ه رس__ول خود داده اس__ت، كه او را از خط_رات_ى ك__ه در اي__ن اب__لاغ ممك__ن است متوج__ه وى ش__ود، نگه__دارى كن__د!

خطر در ابلاغ آيه ولايت

خطر در ابلاغ آيه ولايت

از عبارت «وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ - خدا تو را از مردم حفظ مى كند،» (67 / مائده) برمى آيد كه حكمى كه اين آيه متصدى آن است و رسول اللّه صلى الله عليه و آله مأمور تبليغ آن شده، امر مهمى است، كه در تبليغ آن بيم خطر هست، يا بر جان رسول اللّه صلى الله عليه و آله و يا بر

(74) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

پيشرف__ت دينش! حال بررسى مى كني__م كه اين چگونه خطرى است و از جانب چه كسانى مى توان__د باش_د:

خطر يهود

اوضاع و احوال يهود و نصاراى آن روز طورى نبود كه از ناحيه آنان خطرى متوجه رسول اللّه صلى الله عليه و آله بشود، تا مجوز اين باشد، كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله دست از كار تبليغ خود بكشد و يا براى مدتى آن را به تعويق بيندارد و حاجت به اين بيفتد كه خداى تعالى رسول خود را در صورتى كه پيغام تازه را به آنان برساند، وعده حفظ و حراست از خطر دشمنش بدهد؟!

علاوه، اگر اين خطر چشم زخمى بوده، كه احتمالاً ممكن بوده از اهل كتاب به آن

خطر در ابلاغ آيه ولايت (75)

حضرت برسد، جا داشت اين سوره در اوايل هجرت نازل مى شد، چه در اول هجرت كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله در شهر غربت و در بين عده معدودى از مسلمين آن شهر به سر مى برد و از چهار طرفش يهوديان او را محصور كرده بودند، آن هم يهوديانى كه با حدت و شدت هر چه بيشتر به مبارزه عليه رسول اللّه صلى الله عليه و آله برخاسته و صحنه هاى خونينى نظير خيبر و امثال آن را به راه انداخته بودند. لكن نزول اين سوره در اواخر عمر شريف آن حضرت اتفاق

افتاده است، كه همه اهل كتاب از قدرت و عظمت مسلمين در گوشه اى غنوده بودند. علاوه بر همه، در اين آيه تكليفى طاقت فرسا به اهل كتاب نشده كه از ناحيه آن ها خطرى متوجه رسول اللّه صلى الله عليه و آله گردد؟! پس به طور روشن معلوم شد كه آيا موردبحث هيچ گونه ارتباطى با اهل كتاب ندارد.

(76) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

خطر جانى

اين امر هر چه هست امرى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از تبليغ آن مى ترسد و در دل بنا دارد آن را تا يك روز مناسب به تأخير بيندازد، چه اگر ترس آن جناب و تأخيرش در بين نبود، حاجتى به اين تهدي__د نبود كه خداوند متعال بفرمايد: «اگر آن را ابلاغ نكنى، رس_ال_ت خود را اب_لاغ نك_رده اى!» (67 / مائده)

اين چنين تهديدها حتى در اوايل بعثت ديده نمى شود، لذا مى بينيم رسول اللّه صلى الله عليه و آله خطرات محتملى در تبليغ اين حكم پيش بينى مى كند. آيا اين خطر به خطر جانى است براى آن جناب؟ نه! زيرا سيره خود آن جناب و مظاهر زندگى شريفش و آيات قرآنى اين احتم_ال را رد مى كن_د.

خطر در ابلاغ آيه ولايت (77)

خطر تعطيل دعوت دينى

آيا رسول اللّه صلى الله عليه و آله از اين مى ترسيد كه خطرى متوجه او شود و در نتيجه كار دعوت دين خدا متوقف گردد؟ نه! اين حرف صحيحى نيست، زيرا كار دين خدا با مرگ پيامبر در زم_ي_ن نم_ى م_ان_د!

اين احتم__ال اگر در اول دوره بعث__ت فرض شود، فرض صحيحى نيست، زيرا در آن موق__ع هن__وز دي__ن تبلي__غ نش__ده اس__ت تا احتمال خطر از بي__ن رفتن آن باش__د!؟

اگر اين امر يكى از احكام باشد و اين حكم حكمى باشد كه چنان حايز اهميت باشد كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله از ابلاغ آن و عكس العمل مردم انديشناك باشد و خداوند هم وعده

(78) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

پشتيبانى دهد، بايد حكمى باشد كه در اهميت به درجه اى است كه تبليغ نشدنش به منزله تبليغ نشدن همه احكام دين است! احكام دين با هم فرق دارند، مثلاً نگاه كردن به نامح_رم ح__رام

اس__ت، ولى شدت حرم__ت آن به اندازه حرمت زناى محصنه نيست. پس اين حكمى كه چنان حايز اهميت است، كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله از ابلاغ آن انديشناك است بايد حكمى باشد كه دين با نبود آن جسمى است بدون روح، كه نه دوامى دارد و نه حس و حركت و خاصيتى!

و اين مطلب به خوبى از آيه استفاده مى شود و آيه كشف مى كند كه حكم حكمى است كه مايه تماميت دين و استقرار آن است، حكمى است كه انتظار مى رود مردم عليه آن قيام كنند و در نتيجه ورق را برگردانده و آن چه را كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله از بنيان دين بنا كرده منهدم و متلاشى سازند و نيز كشف مى كند از اين كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله

خطر در ابلاغ آيه ولايت (79)

هم اين معنى را تفرس مى كرده و از آن انديشناك بوده است و لذا در انتظار فرصتى مناسب و محيطى آرام بود كه بتواند مطلب را به عموم مسلمين ابلاغ كند، و مسلمين هم آن را بپذيرند، امروز و فردا مى كرده است و در چنين موقعى اين آيه نازل شده است و دستور فورى و اكيد به تبليغ آن حكم داده است.

ت_رس از كف__ار ي__ا از مسلمي__ن؟

بايد دانست كه اين انتظار از ناحيه مشركين و وثنيت عرب و ساير كفار نمى رفته است، بلكه از ناحيه مسلمين بوده است، زيرا دگرگون ساختن اوضاع و خنثى كردن زحمات رسول اللّه صلى الله عليه و آله ، وقتى از ناحيه كفار متصور است كه دعوت اسلامى

(80) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

منتشر نشده باشد، اما پس از انتشار اگر انقلابى فرض شود جز به دست مسلمين تصور ندارد و كارشكنى ها و

صحنه سازى هائى كه از طرف كفار تصور دارد همان افترائاتى است كه در قرآن كريم از اول بعثت تاكنون از آنان نقل شده است. پس اگ_ر خط_رى بوده (و مسلم_ا ه_م بوده) ام_رى ب_وده ك_ه از جهت كيفيت و زمان با گرفتارى هاى فوق الذكر منطبق نمى شود و وقوعش جز در بعد از هجرت و پاى گرفتن دين در مجتمع اسلامى تصور ندارد!

وضع جامعه و مسلمين آن روز

مجتمع آن روز مسلمين طورى بوده كه مى توان آن را به يك معجون تشبيه كرد.

خطر در ابلاغ آيه ولايت (81)

جامعه آن روز مسلمين مخلوطى بوده از يك عده مردان صالح و مسلمانان حقيقى و يك عده قابل ملاحظه اى از منافقين كه به ظاهر در سلك مسلمين درآمده بودند و يك عده هم از مردمان بيماردل و ساده لوح كه هر حرفى را از هر كسى باور مى كردند و قرآن كريم هم بر اين چند جور مردم آن روز اشاره صريح دارد و آنان در عين اين كه به ظاهر و يا واقعا ايمان آورده بودند، رفتارشان با رسول اللّه صلى الله عليه و آله رفتار رعيت با شاه بوده است و همچني_ن احكام دين_ى را هم به نظ_ر قانونى از قواني_ن ملى و قومى مى نگ_ريست_ه اند.

بنابراين ممكن بوده تبليغ بعضى از احكام مردم را به اين توهم گرفتار كند كه (العياذ باللّه) رسول اللّه صلى الله عليه و آله اين حكم را از پيش خود تشريع كرده است و از تشريع اي_ن حكم سودى عايد آن جناب مى شود!؟

چون جاى چنين توهمى بوده كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله از اظهار آن انديشناك بوده است و

(82) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

از همين جهت بوده كه خداوند تعالى امر اكيد فرموده كه بدون

هيچ ترسى آن را ابلاغ كن_د و او را وعده داده كه اگر مخالفي_ن در صدد مخالف__ت برآيند، آن ها را هداي__ت نكند!

اين مطلبى است كه روايات اسلامى از طري__ق شيع__ه و سن__ى آن را تائي_د مى كنند.

ولايت على بن ابيطال_ب عليه السلام

مضمون روايات اسلامى نشان مى دهدكه اين آيه شريفه درباره ولايت اميرالمؤمنين عل__ى ب__ن ابيطال__ب عليه السلام نازل شده است.

در اين آيه خداوند متعال رسول اللّه صلى الله عليه و آله را مأمور تبليغ آن نموده است. آن جناب از اين عمل بيمناك بوده، كه مبادا مردم خيال كنند وى از پيش خود پسر عم خود را

خطر در ابلاغ آيه ولايت (83)

جانشين قرار داده است و به همين ملاحظه انجام ابلاغ اين امر را به انتظار موقعيت مناسب به تأخير انداخته بود، تا اين كه آيه فوق نازل شد و ناچار در «غديرخم» آن را عملى ساخت و در آن جا فرمود:

«هر كه من م__ولاى اوي__م، اين كه عل__ى ب__ن ابيطال__ب است، م__ولاى اوس__ت!»

وجوب ولايت و جانشينى

بايد دانست همين طور كه در زمان رسول اللّه صلى الله عليه و آله امور امت و رتق و فتق آن به دست آن جناب اداره مى شد، به طور مسلم و بدون هيچ ابهامى، پس از رحلت وى نيز شخصى لازم است كه اين امر مهم را عهده دار باشد و قطعا هيچ عاقلى به خود اجازه

(84) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

نمى دهد كه توهم كند دينى چنين وسيع و عالمگير، دينى كه از طرف خداى جهان، ابدى و جهانى اعلام و معرفى شده است، دينى كه وسعت معارفش جميع مسائل اعتقادى و همه اصول اخلاقى و احكام فرعى را كه تمامى قوانين مربوط به حركات و سكنات فردى و اجتماعى انسانى را متضمن است، برخلاف ساير قوانين احتياج به حافظ و كسى ندارد كه آن طور كه بايد و شايد آن را نگهدارى كند؟! و يا توهم كند كه مجتمع اسلامى استثنائا و برخلاف همه مجتمعات انسانى بى نياز از والى و

حاكمى است كه امور آن را تدبير و اداره نمايد؟!

كيست ك_ه چني_ن ت_وهم_ى را بكن_د؟

و اگر كرد، جواب كسى را كه از سيره رسول اللّه صلى الله عليه و آله بپرسد، چه مى گويد؟ زيرا رسول اللّه صلى الله عليه و آله سيره اش بر اين بود كه هر وقت به عزم جنگ از شهر بيرون مى رفت

وجوب ولايت و جانشينى (85)

كسى را به جانشينى خود و به منظور اداره امور اجتماعى مسلمين جاى خود مى گذاش__ت. كما اين كه على بن ابيطالب عليه السلام را در جنگ تبوك جانشين خود در مدينه قرار داد.... و على عليه السلام هم كه عش_ق مفرط به شه_ادت در راه خ__دا داش__ت ع__رض كرد:

_ آيا مرا خليفه و جانشين خود در مدينه قرار مى دهى، با اين كه در شهر جز زنان و كودكان كسى باقى نمانده است؟ فرمود: _ آيا راضى نيستى كه نسبت تو به من نسبت هارون باشد به موسى، با اين تفاوت كه بعد از موسى پيغمبرانى آمدند و پس از من پيغمب_رى نخواه_د آمد؟!

و هم آن حضرت در ساير شهرهائى كه آن روز به دست مسلمين درآمده بود، مانند مكه و طائف و يمن و امثال آن ها جانشينان و حكامى را نصيب مى فرمود و نيز بر لشكرها چه كوچك و چه بزرگ كه به اطراف مى فرستادند، به امر او پرچم دارانى مى گمارند.

(86) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

اين بوده است رفت__ار رسول اللّه صلى الله عليه و آله در ايام حيات خود و چون فرقى بين آن زمان و زمان پس از رحلت آن جناب نيس__ت، از اينرو بايد براى زمان غيب__ت خود هم فكرى بكن__د و شخص_ى را براى اداره ام__ور امت تعيين بفرماي__د، بلكه احتي_اج م__ردم به وال__ى در

زم_ان غيب_ت آن جناب بيشت__ر است از زمان حض__ورش، با اين ح__ال چگونه مى توان تصور كرد كه آن جن__اب براى آن روز م_ردم هي_چ فك_رى نكرده است؟!

بررسى تحليلى آيه ولايت

«يأَيُّهَا الرَّسُولُ، بَلِّغْ ما أُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَّبِّكَ...!» (67 / مائده)

بررسى تحليلى آيه ولايت (87)

در اين آيه رسول اللّه صلى الله عليه و آله با اين كه داراى القاب زيادى است، به عنوان «رسالت» مورد خطاب قرار گرفته است. دليل اين امر آن است كه موضوع آيه گفتگو از «تبليغ» است و مناسب ترين عنوان آن جناب در اين مقام همان عنوان «رسالت» است. به كاررفتن اين لقب خود اشاره اى است به چگونگى حكم، يعنى وجوب تبليغى كه به وسيله همي__ن آي__ه گ_وش__زد رس__ول اللّه صلى الله عليه و آله ش__ده اس__ت و م_ى فهمان__د كه «رس__ول» جز انج__ام «رسالت» و رساني__دن پيغام ك__ارى ندارد و كسى كه زير بار رسالت رفته البت__ه به لوازم آن كه همان تبليغ و رسانيدن پيغام است، قيام مى كند.

چرا ذكر آيه صريح نيست؟

(88) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

در اين آيه، از خود آن مطلبى كه بايد تبليغ شود، اسم نبرده است، تا هم به عظمت آن اشاره كرده باشد و هم به آن چيزى كه لقب «رسالت» بدان اشاره داشت، اشاره كند - يعنى بفهماند كه اين مطلب امرى است كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله در آن هيچ گ_ونه اختيارى ندارد!

بنابراين در آيه شريفه دو برهان براى سلب اختيار رسول اللّه صلى الله عليه و آله در تبليغ كردن و يا تأخير در تبليغ اقامه شده است: يكى تعبير از آن جناب به عنوان «رسول» و ديگرى ع_دم ذك_ر «اصل مطل_ب»!

در عين حال كه اين دو امر دوبرهان است، دو عذرقاطع هم هست براى رسول اللّه صلى الله عليه و آله در جرأتش بر اظهار مطلب و علنى ساختن آن براى عموم و در عين حال تصديق فراست

چرا ذكر آيه صريح نيست؟ (89)

رسول اللّه صلى الله عليه و آله هم هست - يعنى مى فهماند كه رسول

اللّه صلى الله عليه و آله درست فراست كرده و در احس__اس خط__ر مصي__ب ب_وده اس_ت؛ و مى رساند ك__ه مطلب از مسائل__ى است كه رس__ول اللّه صلى الله عليه و آله زنده است، بايد به زب__ان مبارك خ__ودش به م__ردم ابلاغ شود و كس_ى در ايف_اى اي_ن وظيف_ه ج_اى خود آن جن_اب را نمى گي_رد!

اهميت موضوع ولايت

خ_داوند متع_ال رس_ول گرامى خود را ته_ديد مى فرمايد كه:

_ اگر اين مطلب را ابلاغ نكن__ى، رسالت خود را انجام نداده اى! منظور از «رسالت» مجموع آن وظايفى است كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله به دوش گرفته بود.

(90) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

از لحن آيه اهميت و عظمت آن حكمى كه بدان اشاره كرده، استفاده مى شود و فهميده مى شود كه حكم نامبرده حكمى است كه اگر تبليغ نشود، مثل اين است كه هيچ چي_ز از رس_التى را كه ب_ه عه_ده گرفته است، تبليغ نكرده باشد!

بنابراين مى توان گفت: گرچه كلام صورت تهديد دارد، لكن در حقيقت در صدد بيان اهميت مطلب است و مى خواهد بفهماند مطلب اين قدر مهم است كه اگر در حق آن كوتاهى شود حق چيزى از اجزاى دين رعايت و ادا نشده است.

رسول اللّه صلى الله عليه و آله از چه شرى محافظت مى شود؟

آيه مى فرمايد:

رسول اللّه صلى الله عليه و آله از چه شرى محافظت مى شود؟ (91)

_ «خداوند تو را از مردم نگه مى دارد!» (67 / مائ_ده)

كلمه «يَعْصِمُكَ» در آيه مورد بحث ظاهرش اين است كه به معنى نگهدارى و حفاظت از شر مردم باشد، شرى كه انتظار مى رفته متوجه نفس شريف رسول اللّه صلى الله عليه و آله شود و يا مانع مقاصد و هدف هاى مقدس دينش و يا موفقيت در تبليغش و يا به نتيجه رسيدن زحماتش و خلاصه آن چه مناسب ساحت مقدس اوست، بشود.

اين كه نگهدارى از شر مردم را معلق گذاشت و بيان نفرمود كه آن چه شرى است و مربوط به چه شأنى از شئون مردم است؟ آيا از قبيل كشتن و مسموم كردن و غافلگير ساختن است؟ يا مقصود آزارهاى روحى از قبيل دشنام و افتراست؟ يا از قبيل كارشكنى و به كاربردن مكر

و خدعه است؟ و خلاصه از بيان نوع شكنجه و آزار مردم سكوت كرد تا افاده عموم كند و همه انواع آزارها را شامل شود و لكن از همه بيشتر همان

(92) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

كارشكنى ه__ا و اقداماتى به ذه_ن مى رسد كه باعث سقوط دين و كاستن از رونق و نفوذ آن شود.

ت_رس از كدام مردم؟

در آيه مورد بحث مراد از «ناس - مردم» بعيد نيست كه «سواد مسلمين»(1) باشد، سوادى كه همه رقم اشخاص از مؤمن و منافق و بيماردل به طور غير متمايز و آميخته با هم در آن وجوددارند. بنابراين اگر كسى از چنين سوادى بيمناك باشداز همه اشخاص آن بيمناك خواهد بود. چه بسا جمله «اَنَ اللّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرينَ،» (67 / مائده) هم آميختگى و عموميت و بى نشانى را برساند، زيرا معلوم مى شود كسانى از كفار بى نام

1- عموم مسلمانان (بيستونى).

ترس از كدام مردم؟ (93)

و نشان در لباس مسلمين و در بين آن ها بوده اند و اين هيچ استبعادى ندارد، زيرا آيه مورد بحث بعد از هجرت و در ايامى نازل شده است كه اسلام شوكتى به خود گرفته و جمعيتى انبوه به آن گرويده بودند؛ و معلوم است كه در چنين ايامى صرف نظر از اين كه مسلمانان واقعى انگشت شمار بودند؛ سواد مسلمين سواد عظيمى بوده و ممكن بوده است كسانى از كفار خود را در بين آن ها و به عنوان مسلمان جا بزنند و عمليات خصمانه و كارشكنى هاى خود را به سهولت انجام دهند و لذا مى بينيم خداوند تعالى در مقام تعليل آيه «خدا تو را از مردم حفظ مى كند!»مى فرمايد: «خداوند قوم كافرين را هدايت نمى كند!» چه بعد از اين كه وعده

حفاظت به رس_ول گ_رامى خود مى ده_د، مخالفين را كفار مى خواند!

- در اين جا اين سؤال پيش مى آيد كه همان طور كه از آيه مورد بحث استفاده

(94) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

مى شود، آيا خداوند رسول خودرا از شر كفارحفظ فرمود؟ و اگر چنين است پس آن همه آزار و محنت هاكه از كفار و از امت خود ديد چه بود؟

- سؤال بعدى اين است كه آيه مى فرمايد: «خداوند كفار را هدايت نمى كند!» آيا اين جمله منافى قرآن و عقل نيست؟ آيا جز اين است كه ما به چشم خود مى بينيم كه خداوندكفار را يكى پس از ديگرى هدايت مى كند؟!

جواب سؤال اول اين است كه:

- خداوند با تعليل آخر آيه عملاً عموميت اين «حفظ» را مقيد به مشكلات و آزار و شرى كرده كه ممكن بود رسول اللّه صلى الله عليه و آله در قبال تبليغ اين حكم ببيند و ارتباطى با عموم

ترس از كدام مردم؟ (95)

آزارهائى كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله قبلاً ديده، ندارد!

حالا اين شر به چه صورتى ناشى مى شد، فرق نمى كند، اعم از اين كه احتمال داشت آن جناب را در حين تبليغ حكم به قتل برسانند و يا بر او شورش كرده و اوضاع را دگرگون سازند، يا حيله و سياست هائى به كار ببرند كه اين حكم را قبل از اين كه به مرحله عمل برسد، خفه كنند؟ و لكن خداى تعالى كلمه حق و دين مبين را بر هر چه بخواهد و هر كجا و هر وقت و هركس كه بخواهد اقامه و اظهار مى نمايد!

جواب سؤال دوم اين است كه:

- بايد دانست كه مقصود از «كفر» در اين جا كفر به خصوص آيه اى است كه

(96) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و

اهل بيت نبوت

متضمن حكم مورد بحث است، يعنى - آن چه از پروردگارت به تو نازل شده - اشاره به آن حك__م است، نه كف__رى كه به معن__ى استكبار از اص__ل دين و از اق__رار ب__ه شهادتي__ن است، زيرا كف__ر به اين معن__ى يا م_ورد آيه مناسب__ت ندارد!

بنابراين، وقتى خداى تعالى مى فرمايد _ اين كفار را هدايت نمى كند _ منظور هدايت به راه راست نيست، بلكه مراد «هدايت به مقاصد شوم،» آن ها است و معنى اش اين است كه: خداوند ابزار كار و اسباب موفقيت را در دسترس آنان قرار نمى دهد! خداوند آن ها را مطلق العنان نمى گذارد تا هر لطمه كه بخواهند به دين و به كلمه حق وارد آورن_د و نورى را كه از جلب خ_ود نازل كرده، خاموش سازند!

چگونگى اب_لاغ ولايت در رواي_ات اسلامى

چگونگى ابلاغ ولايت در روايات اسلامى (97)

در روايات اسلامى نقل شده كه خداى تعالى نبى اكرم خود محمد صلى الله عليه و آله را مأمور كرد كه على عليه السلام را به عنوان علميت در بين مردم نصب كند و مردم را به ولايت او آگاهى دهد؛ و از همين جهت رسول اللّه صلى الله عليه و آله ترسيد مردم متهمش كنند و زبان به طعنش بگشايند و بگويند كه در بين همه مسلمانان على را نامزد اين منصب كرده است، لذا خداى تعالى اين آيه را فرو فرستاد و ناگزير رسول اللّه صلى الله عليه و آله در روز غديرخم به امر ولايتعهدى على عليه السلام قيام نمود.

(اين روايت در تفسيرعياشى از ابى صالح از ابن عباس و جابربن عبداللّه نقل شده است)

و تفصي__ل اي__ن ابلاغ را از ق__ول امام ابى جعف__ر عليه السلام چنين رواي__ت ك__رده اس__ت: _ وقتى كه جبرئيل در حيات رسول اللّه صلى الله عليه و آله در حج_ة الوداع ب_راى اع_لام ولاي_ت على

(98) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

عليه السلام

نازل شد و اين آيه را فرود آورد، رسول اللّه صلى الله عليه و آله سه روز در انجام آن مكث كرد تا رسيد به «جُحفه» و در اين سه روز از ترس مردم دست على را نگرفت و او را بالاى دست خود بلند نكرد، تا اين كه در روز غدير، در محلى كه آن را «مهيعة» مى گفتند، بار گرفته و پياده شد و آن گاه دستور داد بانگ نماز در داده و مردم را به نماز دعوت كنن__د. مردم برحسب معمول اجتماع كردند، و رسول اللّه صلى الله عليه و آله در برابرشان قرار گرفت و فرمود:

_ چه كسى از خود شما بر شما اولويت دارد؟ همه بانگ بلند عرض كردند: - خدا و رسول او! آن گاه بار ديگر همين كلام را تكرار فرمود و همه همان جواب را دادند. بار س__وم نيز همان را پرسي__د و همان جواب را شنيد و آن گاه دست على را گرفته و فرمود: _ هر كه من م__ولاى اويم، على م__ولاى اوست! - پروردگارا! دوست بدار

چگونگى ابلاغ ولايت در روايات اسلامى (99)

دوستان على را! _ و دشم__ن بدار كسى را كه با على دشمنى كند! _ يارى كن هر كه را به على يارى دهد! _ و تنها بگذار كسى را كه در موقع حاجت على را تنها بگذارد! _ چون كه على از من و من از على هست__م! - على نسبت به م__ن به منزله ه__ارون است نسبت به موسى، با اين تف__اوت كه بع__د از موسى پيامبران__ى بودن__د و پس از من پيغمب__رى نخ_واه_د آم__د!

ح_ديث غ_دير

اخبار زيادى است كه دلالت دارد آيه مورد بحث درباره على عليه السلام در روز غديرخم نازل شده است.

(100) جانشين رسول

اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

«حديث غدير» يعنى فرمايشى را كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله آن روز درباره على عليه السلام فرمود، خود حديثى است متواتر كه هم از طريق شيعه و هم از طريق اهل سنت به بيشتر از صد طريق و از جمع كثيرى از صحابه نقل شده است، از آن جمله: براء ابن عازب _ زيدبن ارقم _ ابو اي_وب انص_ارى - عم_ر بن خطاب - على بن ابيطالب - سلمان فارسى - ابوذر غفارى - عمار ياسر - بريده - سعد بن ابى وقاص - عبداللّه بن عباس - ابو هريره - جاب__ر ب__ن عب__داللّه - اب__و سعي__د خ__درى - انس بن مال__ك - عم_ران بن حصي_ن _ اب__ن ابى اوف__ى - سعدان__ه - همس_ر زي_دب__ن ارق_م....

به علاوه اين كه همه امامان اهل بيت رسول اللّه صلى الله عليه و آله بر صحت آن اجماع دارند! احمدبن حنبل و بسيارى ديگر روايت را اين طور نقل كرده اند كه:

- «رسول اللّه فرمود: اَيُّهَا النّاس آيا مگر معتقد نبوديد كه من اولايم به مؤمنين از خود

حديث غدير (101)

آن ه__ا؟ گفتن_د: چ_را؟ ف_رم__ود: - ه_ر كس ك_ه م__ن م_ولاى اوي__م عل_ى مولاى اوست!»

كتاب هاى بسيارى در خصوص اين يك حديث و به دست آوردن عده طرق روايتى آن و بحث درباره متن آن، چه به قلم علماى اهل سنت و چه به قلم علماى شيعه تأليف ش__ده است كه به ق__در كفايت در آن ه__ا درباره اي__ن ح_ديث شري__ف بح_ث شده است.

(در عصر اخير، بزرگترين تحقيق در اين زمينه به وسيله مرحوم علامه امينى، در سلسه مجلدات معروف به «الغدير» تأليف يافته است كه در آن ها سعى شده از منابع اهل سنت، روايات مربوط به اين حديث شريف و

واقعه تاريخى مهم صدر اسلام، جمع آورى شود.) (1)

1- ال_مي____زان ج: 11، ص: 70.

(102) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

معرفى ولاي_ت عل_ى عليه السلام در آي_ات و روايات

«اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ امَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُمْ راكِعُونَ!»(55/مائده)

يكى از مهم ترين و بزرگ ترين مسائل تاريخى اسلام مسئله جانشينى پيامبر گرامى اس__لام صلى الله عليه و آله به وسيله اميرالمؤمني_ن على بن ابيطالب عليه السلام و ولايت آن حضرت مى باشد.

معرفى ولايت على عليه السلام در آيات و روايات (103)

اين موضوع غير از حكومت ظاهرى آن حضرت بعد از مرگ عثمان است بلكه مربوط به زمانى است كه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله قبل از رحلت خود، جانشين خود را معرفى كرده و خداوند تعالى نيز در قرآن در آيات فوق آن را تائيد فرموده است، رواي_ات راج_ع ب_ه ولايت در ت_اريخ اسلام مضبوط است.

آيه قرآن شريف ولايت آن حضرت را چنين معرفى مى كند:

_ «جز اين نيست كه ولىّ شما خداست و رسول او و آنان كه ايمان آورده اند، همان ايمان آورندگان كه اقامه نماز و اداءِ زكات مى كنند، در حالى كه در ركوع نمازند. و كسى كه خ__دا و رسولش و اين مؤمني__ن را دوست بدارد، در حزب خدا، كه البت_ه سرانج__ام غلب_ه ب_ا آن ه__اس__ت، وارد ش__ده اس__ت.» (55 و 56 / مائ_ده)

در قرآن مجيد آيات زيادى وجود دارد كه ولايت تكوينى و تشريعى براى خداى

(104) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

متعال ثابت مى كند. مفهوم اين ولايت يك نحوه قربى است كه باعث و مجوز نوع خاصى از تصرف و مالكيت تدبير مى شود.

آيات قرآنى ولايت تشريعى خدارا به رسول او نيز استنادمى دهد و در آيه مورد بحث همان را براى اميرالمؤمنين عليه السلام نيز

ثابت مى كند.

آيات ولايت، قيام به تشريع و دعوت به دين و تربيت امت و حكومت بين آنان و قض__اوت در امور آنان را از شئ__ون و مناس__ب رسال__ت پيامبر صلى الله عليه و آله مى داند، تا جائى ك__ه در آي_ه 36 س__وره اح__زاب مى فرم__اي___د:

«وقتى خدا و رسولش در كارى حكم و فرمانى صادر مى كنند، هيچ مؤمن يا مؤمنه اى اختيار در امر خود را ندارند!»

همان گونه كه بر مردم اطاعت خداى تعالى واجب است، اطاعت رسول او نيز

معرفى ولايت على عليه السلام در آيات و روايات (105)

بدون قيد و شرط واجب است. آياتى نيز وجود دارد كه همين ولايتى را كه براى رس_ول خدا صلى الله عليه و آله ثابت مى كرد، براى اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام نيز ثابت مى كند.

از اين آيات يكى همين آيه مورد بحث است كه بعد از اثبات ولايت تشريع براى خدا و رسول با (و او عطف) عنوان «وَالَّذينَ امَنُوا» را كه جز بر اميرالمؤمنين عليه السلام منطبق نيست، به آن دو عطف نموده و به يك سياق اين سنخ ولايت را كه در هر سه مورد ولايت واحده اى است، براى پروردگار متعال، البته به طور اصالت و براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام به طور تبعيت و به اذن خداى تعالى ثابت مى كند.

حال بررسى خلاصه اى مى كنيم از روايات بسيار زيادى كه در اين زمينه وارد شده است. و قبل از نقل خلاصه روايت تذكر مى دهيم كه روايات راجع به اين كه دو آيه مزبور درباره داستان «انگشتر به صدقه دادن على عليه السلام » نازل شده، بسيار است. با اين كه

(106) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

درب__اره كيفي__ت وقوع حادث__ه اختلاف دارند، اما روايت كنندگ__ان آن در مرحل__ه اول از صحاب_ه رسول

اللّ__ه صلى الله عليه و آله و بعد ام_ام_ان اه__ل بي__ت و مفسري_ن مى باشد، از جمله _

از صحابه:

اباذر غفارى عبداللّه ابن عباس انس ابن مالك عم___________ار

ج____اب____ر سلم_ه ب_ن كهي_ل اب___ى راف____ع عمرو بن عاص

از ام_ام_ان اه_ل بيت:

ح__ض____رت ام____ام ح_س_ي___ن عليه السلام حضرت ام_ام سجاد على بن حسين عليه السلام

حض_رت امام باقر محمد بن على عليه السلام حضرت امام صادق جعفر بن محمد عليه السلام

حضرت امام هادى على بن محمد عليه السلام

از ائمه تفسير:

معرفى ولايت على عليه السلام در آيات و روايات (107)

- احمد، نسائى، طبرى، طبرانى، عبد بن حميد و غير ايشان از حفاظ و ائمه حديث و متكلمين كه همه صدور اين روايات را از ناحيه مقدس رسالت صلى الله عليه و آله مسلم دانسته اند و هي_چ ي__ك در آن ها خدش_ه نك_رده ان_د.

- فقها در بحث نماز، روايات مزبور را با آيه شريفه منطبق دانسته اند.

- عموم علماى ادب و مفسرينى كه در تفسير قرآن بيشتر متعرض جهات ادبى قرآنند، يا اين كه بيشترشان از بزرگان و ائمه اهل ادبند، مانند: زمخش_رى صاحب «كش_اف» و اب_وحيان، ك_ه اي_ن ان_طباق را پ_ذيرفته اند.

و هيچ يك از ناقلين اين روايات با اين كه همه عرب و اهل زبان بوده اند در اين انطباق مناقشه و ايراد نكرده اند.

رواي__ت اب_ن عب_اس:

(108) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

- از ابن عباس نقل شده كه گفت روزى على عليه السلام در حال ركوع بود كه مسكينى نزدش آمد و آن جناب انگشرى خود را به وى داد پس از آن رسول اللّه صلى الله عليه و آله از سائل پرسيد: چه كسى اين انگشتر را به تو داد! عرض كرد: اين مردى كه در ركوع است! دنبال اين ماجرا اين آيه نازل شد.

«جز اين نيست كه ولى شما خداست

و رسول او و آنان كه ايمان آورده اند، همان ايمان آورندگانى كه اقامه نماز و اداءِ زكات مى كنند، در حالى كه در ركوع نمازند!» (55 / مائ_ده)

(رواي__ت فوق به دلي__ل خلاصه ب__ودن آن در اين زمين__ه نق__ل شد، ب__راى مطالع__ه مفص_ل اي_ن روايات رج_وع ش____ود ب__ه المي___زان ج: 11، ص: 28 به بع__د) (1)

1- المي____زان ج: 11، ص: 24.

معرفى ولايت على عليه السلام در آيات و روايات (109)

تعريف اُولِى الاَْمْر در قرآن

«ي__آ اَيُّهَا الَّذي__نَ آمَنُوآ اَطيعُ_وا اللّهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِى الاَْمْرِ مِنْكُمْ...!» (59 / نساء)

قرآن شريف مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد - فرمان بريده خدا را و فرمان بريد رسول او را! و صاحبان امر را از خودتان! پس اگر در چيزى نزاع داشتيد، پس به "خدا" و "رس__ول" مراجعه كني__د، اگر ايمان آورده اي__د به خدا و روز رستاخي__ز! اين بهتر و نيكوتر

(110) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

ت_أويل__ى اس_ت ب_راى شما!»

مفهوم اطاعت از خدا و رسول

جاى شك نيست كه آيه «اَطيعُوا اللّهَ...،» مقدمه اى براى امر به حواله كار و رجوع در دعاوى به خدا و رسول است، گرچه مضمونش اساس همه شرايع و احكام آسمانى مى باشد. شكى نيست در اين كه خداوند از اطاعت خود قصدى جز اطاعت احكام تشريع__ى اش كه به وسيل_ه وحى در معارف و شرايع فرستاده، ندارد.

اما، رسول وى نيز داراى دو جنبه است:

- جنبه تشريع و رساندن آن چه بدون كتاب به وى وحى شده است،

مفهوم اطاعت از خدا و رسول (111)

كه به تفصيل آن چه را كه در قرآن مجمل و خلاصه است و هر آن چه بدان مرتب_ط است، ب_راى م_ردم بي_ان بف_رم_اي_د.

_ حكومت و قضاوت آن حضرت، و آن چه را رأى صواب بداند.

اين همان رأيى است كه حضرت به ظاهر قوانين بين مردم قضاوت مى فرمود و در ك_ارهاى مشك__ل حك__م مى ك__رد - لِتَحْكُ_مَ بَيْ_نَ النّ_اسِ بِم_آ اَري_كَ اللّ_هُ! (105 / نساء)

در اين جاست كه خداوند او را به مشاوره امر فرموده - وَ شاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ! - كه او را در مشورت با مردم شريك، ولى در تصميم گيرى و قصد و عزم

يكتا ساخته است. (159/آل عمران)

از اين جا معلوم مى شود كه «اطاعت خدا» و «اطاعت رسول» با هم فرق دارند،

(112) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

گرچه اطاعت رسول در حقيقت اطاعت خدا نيز مى باشد زيرا اطاعت او را خدا واج__ب ساخته است - وَ مآ اَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلاّ لِيُطاعَ! - يعنى مردم بايد بيان وحى و رأى او را در كاره__ا اطاع_ت كنند. (64 / نساء)

مفهوم اطاعت اولى الامر

اُولِى الاَْمْر هر كس و به هر معنا كه باشند از وحى نصيبى ندارند، بلكه شأن آنان دادن رأى مقب_ول است، زي_را كه م_انند پيغمب_ر واجب الاطاع در رأى و ق_ول هستن_د و لذا وقت_ى وجوب رج_وع و تسلي_م در مشاجرات است، فقط از خدا و رسول وى نام مى برد نه از ايشان و مى فرمايد - «پس اگر در چيزى نزاع داشتيد پس به خدا و رسول

مفهوم اطاعت اولى الامر (113)

مراجع__ه دهيد، اگر به خ__دا و روز رستاخي__ز ايمان آورده ايد...!» (59 / نساء)

البته تنازع فقط بين خود مؤمنين مورد نظر است و اطاعت در رأى شخصى آن ها نيست، بلكه در حكم خدائى است كه مورد نزاع مى باشد، به قرينه آيات بعد از آن، كه مذمت كسانى را مى كند كه به حكم طاغوت رجوع مى نمايند، نه به حكم خدا و رسول و اين حكم بايد به احكام دين مبين اسلام، كه در قرآن و حديث هست برگردد.

قرآن و احاديث هم براى كسى كه آن ها را مى فهمند دو حجت قطعى در كار دينند و گفتن اولى الامر كه قرآن و احاديث اين چنين حكم مى كنند، نيز حجت قاطع است، زيرا آيه وجوب اطاعت آن ها را بدون هيچ قيد و شرطى بر ما

گذاشته و همه اين ها بالاخره به قرآن و حديث برمى گردد.

از اين جا معلوم مى شود كه اولى الامر - هر كس كه باشند - نمى توانند حكم جديدى

(114) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

وض__ع كنن_د و نمى توانن_د حك__م ثابت در كت__اب، و يا سنت__ى را، نس__خ نماين__د وگرنه وجوب رجوع در موقع نزاع به كت__اب و سن__ت و خدا و رس__ول معنائ_ى نداشت.

فقط اولى الامر مى توانند در موارد نفوذ ولايتشان اظهار رأى نمايند و در قضايا و موضوعات عامه از حكم خدا و رسول پرده بردارند.

با اين كه در آيه، بين رسول و اولى الامر را جمع كرده و براى هر دو با هم يك اطاعت خواسته، براى رسول كه امر به معصيت خدا يا اشتباه در حكم محال است، اگر در اولى الامر محال نبود، چاره اى نبود جز آن كه قيد آن را ذكر نمايد و چون قيد ذكر نشده است، پس آيه مطلق است و لازمه اش آن است كه در اولى الامر هم عصمت قائل شويم و همان طور كه در پيغمبر صلى الله عليه و آله قائليم، بدون هيچ فرقى!

معنى «امر» در كلمه اولى الامر، شأن مربوط به دين يا دنياى مؤمني_ن مورد خطاب

مفهوم اطاعت اولى الامر (115)

است. مراد از «اُولِى الاَْمْر» افرادى از اين امتند كه در اقوال خود معصومند و اطاعتشان واجب و شناسائى شان هم محتاج به تصريح خداوند متعال يا رسول وى صلى الله عليه و آله مى باشد و اين فقط با رواياتى كه از ائمه اهل بيت رسيده، كه خود را اولى الامر معرفى مى كنند، تطبيق مى كند!

اما اين سخن كه «اُولِى الاَْمْر» عبارتند از خلفاى راشدين يا امراء و علماء و غيره كه آراء و اقوالشان مورد قبول باشد، دو جواب دارد:

- اين كه آيه دلالت بر عصمت

اولى الامر مى كند و بدون شك در اين طبقات معص_وم وجود ندارد، مگ_ر در اعتقاد امامي_ه نسبت به خصوص حضرت على عليه السلام ،

- اين كه هيچ يك از س_ه نظر دليلى ندارند!

اما اشكالى كه بر اولى الامر بودن اهل بيت عصمت وارد كرده اند، يكى اين

(116) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

است كه اين امر محتاج تصريح خدا و رسول است، جواب آن است كه اين مطلب در ق_رآن و رواي_ات ه_ر دو ت_ص_ريح ش_ده است! مث_ل آي_ه ولايت، آي_ه تطه_ي_ر و امثال آن و مثل حديث سفينه و حديث ثقلين و ساير احاديث مربوط به اولى الامر، كه از طرق شيعه و سنى رسيده است!

(اشكالات ديگرى نيز وارد كرده اند كه در اين باره به مفصل آن در الميزان مراجعه شود، كه جواب هاى لازم نيز در هر مورد داده شده است.)

نتيجه مطلب اين مى شود كه مراد به «اُولِى الاَْمْر» در آيه فوق، مردانى از ملت اسلام هستندكه حكم هريك در عصمت حكم پيغمبر است! در روايات اسلامى، در تفسير برهان، ابن بابوي__ه از جاب__ر بن عبداللّ_ه انصارى روايت مى كند:

وقت__ى آي_ه فوق بر پيغمب__ر صلى الله عليه و آله ن__ازل شد، گفت__م:

مفهوم اطاعت اولى الامر (117)

_ يا رسول اللّه صلى الله عليه و آله خدا و تو را شناختيم اولى الامر كه خداوند اطاعتشان را همراه اطاعت تو قرار داد، چه كسانى هستند؟ فرمود: «- آنان جانشينان منند، اى جابر! و پيشوايان مسلمين پس از من! اول ايشان على بن ابيطالب است! و پس از وى حسن و حسين و على بن حسين و فرزندعلى، محمد معروف در تورات به «باقر» كه تو او را خواهى ديد! وقتى ديدى سلام مرا به او برسان!

و سپس صادق جعفربن محمد و بعد موسى بن جعفر،

على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد و حسن بن عل__ى و بعد، همن__ام و هم كني__ه من، كه حج__ت خ__دا و بقيه او در روى زمي_ن و نزد بندگان است و او فرزند حسن بن على است، كه خدا به دست وى مشرق و مغرب زمين را خواهد گشود و كسى است كه از شيعيان و دوستان خود پنهان خواهد بود و به امامت وى كس__ى پابرج__ا نخواهد ماند مگر آن كس كه خدا قلبش را به ايم_ان آزموده باش_د!»

(118) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

ج__اب__ر مى گ__وي_د، پرسي__دم:

_ يا رس__ول اللّه صلى الله عليه و آله آيا شيع__ه در غيب__ت او از وى استفاده خواهند برد؟ فرمود: «_ آرى! سوگند به كسى كه مرا به پيامبرى فرستاده، از نور او روشنائى مى گيرند و از ولايت وى در غيبت__ش منتف_ع مى شون_د، مانند استف__اده مردم از نور خورشي__د، گرچه ابر آن را بپوشان__د! - اى جابر! اين از اس__رار مخفى خداون_د است و از غير اهل__ش پنه__ان س__از!» (1)

جانشينان پيامبران، محافظين دين الهى

«فَأِنْ يَكْفُ__رْ بِها هؤُلاآءِ فَقَ__دْ وَكَّلْنا بِها قَوْم_ا لَّيْسُوا بِها بِكفِرينَ!» (89 / انعام)

1- ال_مي_زان ج: 8، ص: 235.

جانشينان پيامبران، محافظين دين الهى (119)

آيه شريفه دلالت مى كند بر اين كه خداى تعالى را در هر زمانى بنده اى و يا بندگانى هستند كه موكل بر هدايت الهيه اويند و دين او و آن طريقه مستقيمى را كه كتاب و حكم و نب_وت انبياء عليهم السلام متضمن آن است، حفظ مى كنند و آن را از انقراض نگهدارى مى نمايند!

اي__ن بندگ__ان كسان__ى هستن__د كه ش__رك و ظل__م ب_ه آن ها راه ن__دارد و آن ه__ا به عصمت__ى اله__ى معصومن__د و اين گ_روه عبارتن_د

از: انبي__اء و جانشين__ان آن ه__ا!

از اين روى آيه شريفه مخصوص به معصومين عليهم السلام خواهد بود و يا خيلى هم كه بتوانيم آن را توسعه دهيم، ممكن است مؤمنين صالح و آن پارسايانى را كه به عصمت تقوى و صلاح و ايمان خالص از شوائب شرك و ظلم معتصمند و خلاصه آن كسانى را كه از ولايت شيطان بيرون شده اند، ملحق به اوصياء انبياء عليهم السلام نموده و بگوئيم آيه

(120) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

شريفه شامل اين گونه از مردان صالح نيز مى شود.

اين اشخاص مردمى هستند كه تصور نمى شود روزى كفر يا شرك در دل آنان رخنه كند، چون خداى تعالى به ايمان آنان اعتماد كرده و ايشان را موكل بر حفظ دين نموده است. فرم_وده:

_ من كسانى را موكل و مستحفظ آن كرده ام كه اعتماد و اطمينان دارم نسبت به آن كافر نيستند و با اين كه چنين اشخاصى نگهبان دين منند، هيچ وقت اين دي_ن از بي_ن نم_ى رود! (1)

1- ال_مي___زان ج: 14، ص: 86.

(121)

فصل سوم:همسران رسول اللّه صلى الله عليه و آله و ازدواج هاى او

طبقات مجاز و غيرمجاز براى همسرى پيامبر

«يا اَيُّهَاالنَّبِ__ىُّ اِنّا اَحْلَلْن__ا لَ__كَ اَزْواجَ__كَ ال__لاّت__ى....» (50 / سوره احزاب)

خداى سبحان در اين آيات براى رسول خدا صلى الله عليه و آله بيان مى فرمايد كه از زنان آن چه

(122) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

من حلال كرده ام هفت طايفه اند:

طايفه اول - آن هائى ك_ه مه_ريه ه_ايش_ان را داده اى،

طايفه دوم - كنيزانى كه به عنوان غنيمت و در جنگ ها خدا در اختيار شما قرار داد،

طايفه سوم و چهارم - از زنانى كه حلالند و مى توان با آنان ازدواج كرد، عبارتند از: دختر عموها و دختر عمه ها،

طايفه پنجم و ششم - دختران دائى و دختران خاله،

خداوند متعال در اين مرحله ازدواج با گروه

فوق الذكر را مشروط كرده به اين كه (آن هائى كه با تو هجرت كرده اند،) يعنى زنان نامبرده به شرطى بر تو حلالند كه با تو هجرت كرده باشند و گرنه ازدواج تو با آنان حرام است. (البته، به طورى

طبقات مجاز و غيرمجاز براى همسرى پيامبر (123)

كه در مجمع البيان گفته: اين مربوط به قبل از حلال شدن غير مهاجرات است و آي_ه بالا بع_دا نسخ شده است!)

طايفه هفتم - از زنانى كه آن جناب مى توانسته با آنان ازدواج كند، زن مؤمنى است كه خود را به رسول اللّه صلى الله عليه و آله هبه كند و ببخشد و آن جناب هم بخواهد با او ازدواج كند، كه خداوند تعالى چنين زنى را كه بخواهد بدون مهريه خود را در اختيار آن جناب بگذارد، براى آن جناب حلال كرده است و اگ_ر بخواهد مى تواند با او ازدواج كند.

قرآن مى فرمايد: اين حكم، يعنى حلال شدن زنى براى مردى به صرف اين كه خود را به او ببخشد، از خصايصى است كه مختص آن جناب مى باشد و در مؤمنين جريان ندارد! ضمنا اجازه مى دهد كه آن جناب مخير باشد در رد يا قبول چنين پيشنهادى و حتى اگر يكى از آن زنهائى را كه خود را به او بخشيده، رد كند و دوباره بخواهد بپذيرد، منعى نيست، نه گناهى دارد و نه سرزنشى! قرآن مى فرمايد:

(124) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

«بعداز آنان، ديگر هيچ زنى برايت حلال نيست و نيز حلال نيست كه همسرانت را به همسرى ديگر مبدل كنى، هرچندكه حسن او تو را به شگفت آورد، مگر كنيزكان؛ كه خدا بر هم_ه چيز مراقب است!» (52 / احزاب)

اين آيه را به دو

نوع معنا كرده اند كه - به فرض اول آيه ارتباطى با طايفه هائى از زنان كه در بالا شمرد نداشته باشد و در آن صورت زنان را بر آن جناب حرام مى كند مگر آن زنى را كه آن جناب مختارش كند و او خدا را اختيار كند. اين كه فرمود: جايز نيست زنان را عوض كنى، خود مؤيد اين احتمال است. - فرض دوم اين است كه آيه ارتباط به آيه ماقبل داشته باشد، كه در آن صورت مفادش تحريم ماسواى شش طايف_ه اى است كه قبلاً شمرد.(1)

طبقات مجاز و غيرمجاز براى همسرى پيامبر (125)

شرايط همسرى با رسول اللّه صلى الله عليه و آله

«يا اَيُّهَاالنَّبِىُّ قُلْ لاَِزْواجِكَ....»

«اى پيامبر! به همسرانت بگو: اگر زندگى دنيا و زينت آن را مى خواهيد بيائيد تا چيزى از دنيا به شما بدهم و رهايتان سازم، طلاقى نيكو و بى سر و صدا! - و اگر خدا و رسول او و خانه آخرت را مى خواهيد، بدانيد كه خدا براى نيكوكاران از شما اجرى عظيم تهيه ديده است! - اى زنان پيامبر! هر يك از شما گناه كبيره آشكارى

1- ال_م_ي______زان ج: 32، ص: 216.

(126) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

را انجام دهد، عذابش دو چندان خواهد بود، و اين بر خدا آسان است! و هر يك از شما براى خدا و رسولش مطيع شود و عمل صالح انجام دهد، اجر او نيز دو چندان داده مى شود و مابرايش رزقى آبرومند، فراهم كرده ايم...!» (28 ت_ا 35 / احزاب)

اي__ن آيات مربوط اس__ت به همس__ران رس__ول خ__دا صلى الله عليه و آله ك__ه دست__ور م_ى ده_د:

اولاً، به ايشان تذكر دهد كه از دنيا و زينت آن جز عفت و رزق كفاف بهره اى ندارند، البت_ه اين در

صورت_ى است كه بخواهن_د همسر او باشند وگ__رن_ه مانن_د ساير مردمند.

سپس، ايشان را خطاب مى كند كه متوجه باشند در چه موقفى دشوار قرار گرفته اند و به خاط__ر افتخارى كه نصيبش__ان شده، چه شدايدى را بايد تحمل كنند! پس اگر از خ__دا بترسند خداوند اجر دو چندانشان مى ده__د و اگر هم عم__ل زشت__ى مرتكب

شرايط همسرى با رسول اللّه صلى الله عليه و آله (127)

شون__د، عذابش_ان نزد خداون__د اج__ر دوچن__دان خواه__د ب__ود!

آن گاه ايشان را امر مى كند به عفت و اين كه ملازم خانه خود باشند و چون ساير زنان خود را به نامحرم نشان ندهند و نماز بگذارند و زكات دهند و از آن چه در خانه هايشان نازل و تلاوت مى شود، از آيات قرآنى و حكمت آسمانى، ياد كنند و در آخ__ر، عموم صالح__ان، چه از مردان و چه از زنان را وعده مغفرت و اجر عظيم مى دهد.

امتياز همسران پيامبر و شرايط رفتار و گفتار آن ها

خداى تعالى مى فرمايد:

_ «اى زنان پيامبر! شما مثل احدى از ساير زنان نيستيد، البته اگر تقوى پيشه

(128) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

سازيد! پس در صحبت كردن دلربائى مكنيد كه بيماردل به طمع افتد! و سخن نيكو گوئيد! و در خانه هاى خود بنشينيد! و چون زنان جاهليت اوليه خود نمائى مكنيد! و نماز را بپا داريد، و زكات را بدهيد! و خدا و رسولش را اطاعت كنيد! خدا جز اين منظور ندارد كه پليدى را از شما اهل بيت ببرد و شما را تطهير كند! و آن چه در خانه ه__اى شما از آيات خدا و حكمت كه تلاوت مى شود، به ياد آريد! كه خ__دا هم__واره داراى لط__ف ب__وده و ب_ا خب__ر اس__ت!» (32 تا 34 / احزاب)

اين آيات برابرى زنان پيامبر با ساير زنان

را نفى مى كند و مى فرمايد كه آن ها با ساير زنان يكى نيستند، اگر تقوى به خرج دهند مقام آن ها را به همان شرطى كه گفته شد بالا مى برد و آن گاه از پاره اى كارها نهى و به پاره اى از كارها امر مى كند، امر و نهيى كه متفرع بر برابر نبودن آنان با ساير زنان است، مى فرمايد:

امتياز همسران پيامبر و شرايط رفتار و گفتار آن ها (129)

_ در سخن خضوع مكنيد، و چون بعضى زنان آهنگ صدا را فريبنده نسازيد و در خان__ه ه__اى خود بنشيني__د و كرشم__ه و ن__از مكني__د...!

با اين كه اين امور بين زنان پيغمبر و ساير زنان مشترك است.

پس از اين جا مى فهميم كه آوردن جمله «شما مثل ساير زنان نيستيد،» براى تأكيد است و مى خواهد اين تكاليف را بر آنان تأكيد كند و مثل اين كه بگويد: واجب است در امتثال اين تكاليف كوشش و رعايت بيشترى بكنيد و در دين خدا بيشتر از ساير زن__ان احتياط به خرج دهي__د. دليل سخت ت__ر بودن تكلي__ف آنان ني__ز روشن است، زيرا به آن__ان دو برابر پاداش يا كيف__ر معين مى كن__د و لذا معق__ول نيس__ت تكاليف يكس__ان ب_اش__د و پ__اداش و كيف_ر مض_اعف!

(130) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

محدوديت رفتارهاى اجتماعى همسران پيامبر

بعد از آن كه علو مقام و رفعت منزلت همسران رسول اللّه صلى الله عليه و آله را به خاطر انتسابشان به آن جناب بيان فرمود و اين علو مقامشان را مشروط به تقوى نمود و فرم__ود كه فضيلت آنان به خاطر اتصالشان به رسول خدا صلى الله عليه و آله نيست، بلكه به خاطر تق__وى اس__ت، اين__ك در ادام__ه آي__ه ايش__ان را از خض__وع در ك__لام نه__ى مى كن__د.

خضوع در كلام به معناى اين است كه در برابر

مردان آهنگ سخن گفتن را نازك و لطي__ف نكنند تا دل ط__رف را دچ__ار ريب__ه و خيال ه__اى شيطانى ك__رده و شه_وت او را ب_رانگيزن_د و در نتيج_ه آن م_ردى كه در دل بيم_ار اس__ت، به طم__ع بيفتد!

منظور از بيمارى دل، نداشتن نيروى ايمان است و آن نيروئى كه آدمى را از ميل به سوى شهوات باز مى دارد.

محدوديت رفتارهاى اجتماعى همسران پيامبر (131)

سپس آنان را دستور داده كه سخن را به طور معمول و مستقيم بگوئيد، سخنى كه شرع و عرف اسلامى (نه هر عرفى) آن را پسنديده دارد و آن سخنى است كه تنها مدلول خود را برساند، (نه اين كه كرشمه و ناز را بر آن اضافه كنند، تا شنونده علاوه بر درك مدلول آن دچار ريبه هم بشود.) آن گاه به زنان پيامبر دستور مى دهد در خانه هايشان بمانند و مانند زن_ان عصر جاهليت قبل از اسلام در برابر مردم ظاهر نشوند!

و دستور بعدى اين كه آنان بايد اوامر دينى را امتثال كنند و نماز بخوانند و زكات دهند! اگر از بين همه اوامر الهى نماز و زكات را ذكر كرد، براى اين بود كه اين دو دستور ركن عبادات و معاملات است. بعد از ذكر اين دو به طور جامع فرمود:

_ و خدا و رسولش را اطاعت كنيد!

(132) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

اطاعت خدا به اين است كه وظايف شرعى او را امتثال كنند و اطاعت رسولش به اين است كه آن چه با ولايتى كه دارد امر و نهى مى كند، امتثال نمايند. چون امر و نهى او نيز از ناحيه خدا جعل شده است و خدا او را به حكم آيه «اَلنَّبِىُّ اَوْلى

بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ،» (6 / احزاب) ولى مؤمني__ن كرده و فرم__ان او را فرم__ان خ_ود خوان_ده است.

(در اين قسمت اشاره به موضوع تطهير اهل بيت شده كه درباره آن جداگانه بحث شد.)

سپس خداوند متعال زنان پيامبر را دستور مى دهد كه شما آن چه را كه در خانه هايتان از آيات الهى و حكمت تلاوت مى شود، حفظ كنيد و همواره در خاطرتان بوده باشد، تا از آن غافل نمانيد و از خط سير و مشيى كه خدا برايتان معين كرده، ع_دول و تج_اوز ن_ك_ن_ي_د! (1)

1- ال_مي_____زان ج: 32، ص: 168.

محدوديت رفتارهاى اجتماعى همسران پيامبر (133)

تعداد همسران رسول اللّه صلى الله عليه و آله

رسول خدا صلى الله عليه و آله با 15 زن ازدواج كرد. با 13 نفر از آنان درآميخت چون از دنيا مى رفت، 9 نفر از آنان همسرش بودند. اما آن دو نفرى كه آن جناب با آن ها آميزش نكرد، يكى عم_ره بود و ديگ__رى سنا.آن 13 زن_ى كه با ايش__ان بياميخت:

- اول خديج___ه عليهماالسلام دخت___ر خويل__د بود،

- و بع___د از او س__وده دخت___ر زمع_____ه،

- و سپس با ام سلمه (كه نامش هند و دختر ابى اميه بود،) ازدواج كرد،

- سپس با ام عبداللّه عايشه دختر ابى بك_ر،

(134) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

- و آن گ__اه ب__ا حف_ص___ه دخت__ر عم____ر،

- و سپ__س ب_ا زين__ب دخت__ر خ__زيم_ه ب___ن ح__ارث، ام المس_اكي_ن،

- و بع__د از او ب_ا زين__ب دخت__ر جح___ش،

- و آن گاه با ام حبيب رمله دختر ابى سفيان،

- و بعد از او با ميمونه دختر حارث،

- و سپ_س ب_ا زين_ب دخت_ر عمي_س،

- آن گاه ب_ا ج_ويري_ه دخت_ر حارث،

- و بع_د از او ب__ا صفي_ه دختر حي__ى ب__ن اخط_ب ازدواج ك__رد.

- و آن كه

خ__ود را به رس__ول اللّه صلى الله عليه و آله بخشي__د خوله (دختر حكي__م سلم__ى بود.) و آن نه نفرى كه در هنگام رحلت آن جناب همسرش بودند، عبارتنداز:

تعداد همسران رسول اللّه صلى الله عليه و آله (135)

عايشه، حفصه، ام سلمه، زينت دختر جحش، ميمونه دختر حارث، ام حبيب دخت_ر ابوسفيان، جويريه، سوده و صفيه

از همس____ران رس_____ول اللّ__ه صلى الله عليه و آله از هم__ه ف___اض_____ل ت___ر:

حضرت خديجه عليهماالسلام و بعد از او ام سلمه و سپس ميمونه بود.

(1)

دلايل تعدد زوجات رسول اللّه صلى الله عليه و آله

از اعتراضاتى كه شده جريان تعدد زنان پيامبر گرامى اسلام است. گفته اند: «تعدد زوجات ذاتا خود خالى از حرص و تسليم شدن به قوه شهوت نيست. آن وقت پيامبر

1- ال_مي____زان ج: 32، ص: 185. بحث روايتى

(136) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

اسلام صلى الله عليه و آله به چهار زن كه خداوند براى امتش قانونى كرده بود، راضى نشد و تا با نه زن ازدواج كرد؟» اين مسئله با آيات قرآنى زيادى ارتباط دارد.

قصه تعدد زوجات پيامبر صلى الله عليه و آله به اين سادگى نيست كه در علاقه زنان افراط كرد تا شماره زنانش به نه رسيد؟! انتخاب هاى پيامبراكرم هر يك از آنان را در طول حياتش روى روش خاصى بوده است:

- ازدواج با حضرت خديجه كبرى

رسول اللّه صلى الله عليه و آله ابتداء با حضرت خديجه كبرى عليهماالسلام ازدواج فرمودند. مدت بيست و اندى سال (كه تقريبا دو سوم عمر پس از ازدواج آن حضرت است،) تنها با او به سر

دلايل تعدد زوجات رسول اللّه صلى الله عليه و آله (137)

بردن__د و همسر ديگ__رى اختيار نفرمودند!

13 سال پس از نبوت آن حضرت و پيش از هجرتش از مكه بوده است. حضرت به مدينه هجرت فرمودند و به نشر دعوت و اعلاء كلمه دين شروع فرمودند و سپس زنانى را كه بعضى دوشيزه و

بعضى ديگر بيوه بودند، كه از آن ها هم برخى جوان و برخى پير و كامل بودند، اختيار فرمودند. سپس ازدواج با زنان، به جز آن هائى كه در حباله نكاحش بودند، بر او حرام شد.

روشن است كه اين كارها را با اين خصوصيات نمى توان به صرف علاقه زنان و شه_وت نزديكى آن_ان تفسير نمود كه ابتدا و انتهاى اين روش با اين مطلب ضديت دارد!

علاوه اين كه، همان طور كه مشاهده مى كنيم، عادتا چنين است كه كسى كه مفتون زن__ان و گرفت__ار و علاقمن__د آن هاست، حريص به خل__وت و مج__ذوب زين__ت و

(138) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

عاشق جمال و فتون غن__ج و دلال و حريص جوان__ى و كم سن__ى و زيبائ__ى آن هاس_ت.

اين خصوصيات هم با روش پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله سازش ندارد. آن حضرت پس از ازدواج با دختر باكره با زن بيوه ازدواج كرده و پس از ازدواج با دختر جوان با زن پير ازدواج كرده است. مثلاً ام سلمه را زنى سالمند بود و زينب دختر جحش را كه آن وقت بيش از پنجاه سال داشت، پس از اين كه زنانى جوان چون عايشه و ام حبيبه داشت، اختي__ار فرم__ود.

پيامبر صلى الله عليه و آله زنان خود را ميان بهره گرفتن از زينت هاى دنيا با رهائى نيكو، يعنى طلاق و بى ميلى به دنيا و ترك تجمل و زينت در راه طلب خدا و رسول و سراى آخرت، مخير ف_رم_ود، هم_ان طور كه ق_رآن در اين ب_اره در سوره احزاب آيه 29 فرموده است:

_ «اى پيامبر، به زنانت بگو! اگر زندگى دنيا و زينت آن را مى خواهيد بيائيد

دلايل تعدد زوجات رسول اللّه صلى الله عليه و آله (139)

برخوردارتان كنم و شما

را رهائى نيكى دهم! و اگر خدا و پيغمبرش و سراى آخرت را مى خواهيد، خداوند براى نيكوكاران از شما پاداش بزرگى آماده كرده است!»

به طورى كه ملاحظه مى فرمائيد، اين معنى با حال مردى كه مفتون جمال زنان و دلداده وصال آنان است، نمى سازد.

بنابراين شخص بحث كننده عميق اگر انصاف دهد راهى براى توجيه تعدد زنان آن حضرت در اول و سرانجام كار آن حضرت جز توجيه به عوامل ديگرى غير از عام_ل شهوت و حرص و ولع ندارد!

حضرت برخى از اين زنان را براى كسب نيرو و زياد كردن كمك و قبيله اختيار فرمود، بعضى را براى به دست آوردن دلها و حذر از شر عده اى و برخى را براى اين كه

(140) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

قيام به امرشان نموده و معاش آنان را تأمين و مخارجشان را بدهد - تا يك سنت جارى ميان مؤمنين شده و در حفظ بيوه ها و عجوزها از بيچارگى و درماندگى بكوشند - و پاره اى را براى تثبيت و اجراى عملى حكم شرعى، تا با عمل آن حضرت سنت هاى پست و بدعت هاى باطلى كه ميان مردم رواج داشت، كوبيده شود، چنان كه جريان تزويج آن حضرت زينب دختر جحش را كه عيال زيد بن حارثه بود و زيد او را طلاق گفته بود، از اين قبيل بود. اين زيد به طور پسرخواندگى، پسر پيامبر ناميده مى شد و در نظر آنان زن پسرخوان__ده همچون زن صلب_ى بر پدر ح__رام بود، پيامبر صلى الله عليه و آله او را اختيار فرمود تا اي_ن عقي__ده را بكوب_د. آياتى از قرآن مجي__د هم در اين ب__اره ن__ازل شد. (37 / احزاب)

- ازدواج با سوده دختر

زمعه

دلايل تعدد زوجات رسول اللّه صلى الله عليه و آله (141)

پيامبر صلى الله عليه و آله پس از وفات حضرت خديجه عليهماالسلام نخستين بار «سوده» دختر زمعه را كه ش_وهرش پس از بازگشت از هج_رت دوم به حبشه، ف_وت كرده بود، به زنى گرفت.

اين سوده زنى با ايمان بود كه در راه ايمانش از مكه هجرت كرده بود و اگر به اهل خود كه در آن روز كافر بودند، بر مى گشت، همانند عده اى ديگر از مردان و زنان با ايم_ان م_ورد فتنه گ_رى آن ه__ا واق__ع مى ش__د و ب_ا زج__ر و قتل و اك__راه با كف__ر مواجه مى گشت!

- ازدواج با زينب دختر خزيمه

پيامبر صلى الله عليه و آله زينب دختر خزيمه را كه شوهرش عبداللّه بن جحش در جنگ احد كشته

(142) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

شده بود، به زنى گرفت، زينب در دوران جاهليت از جمله خانم هاى با فضيلت بود و به خاطر نيكى هائى كه به فقرا و بيچارگان مى نمود، او را «ام المساكين - مادر بيچارگان» مى ناميدند. پيامبر براى حفظ آبروى او وى را به زنى گرفت.

- ازدواج با ام سلمه

آن حضرت، «ام سلمه»را كه نامش «هند» بود و سابقا عيال عبداللّه ابوسلمه پسر عم_ه و برادر رض_اعى آن حضرت و اولين هج_رت كننده ب_ه حبشه بود، به زنى گرفت.

«ام سلمه» زنى با زهد و تدين و با فضيلت و عقيده بود، وقتى شوهرش از دنيا رفت او زن__ى سالمن_د بود و آن وق__ت با حض__رت ازدواج ك_رد.

دلايل تعدد زوجات رسول اللّه صلى الله عليه و آله (143)

_ ازدواج با صفي__ه دختر ح_ىّ بن اخطب

آن حضرت «صفيه» دختر حى بن اخطب، رئيس قبيله «بنى نضير» را كه شوهرش در جريان جنگ خيبر و پدرش در جنگ بنى نضير

كشته شده بود و در ميان اسيران خيبر بود، براى خود اختيار كرد و او را آزاد نمود و سپس تزويج كرد و با اين كار او را از ذلت نجات داد و با بنى اسرائيل پيوندى پيدا نمود.

- ازدواج با جويره

آن حضرت، «جويره» را كه نامش «بره» و دختر حارث، رئيس قبيله «بنى مصطلق»

(144) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

بود، پس از جنگ بنى مصطلق تزويج نمود. مسلمانان، دويست خانه از آن ها را با زن و بچه هايشان به اسيرى گرفته بودند، وقتى پيامبر جويره را تزويج كرد، مسلمانان گفتند كه اين ها خويشاوندان پيامبرند و شايسته نيست كه اسير باشند، لذا همه شان را آزاد كردند. بدين جهت قبيل__ه بنى مصطلق ايمان آوردند و همه شان كه جمعيتى زياد بودند ب__ه مسلمان__ان پيوستن__د. اين ك__ار در ساي__ر عرب ه__ا هم اث__ر به سزائ__ى داش__ت.

- ازدواج با ميمونه دختر حارث

آن حضرت «ميمونه» را كه نامش «بره» و دختر حارث هلالى بود، تزويج كرد. «بره» همان است كه پس از وفات شوهر دومش ابو رهم بن عبدالعزى، خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله

دلايل تعدد زوجات رسول اللّه صلى الله عليه و آله (145)

هديه كرد. پيامبر او را آزاد نمود و سپس تزويج فرمود. قرآن هم درباره آن سخن گفت.

- ازدواج با ام حبيبه

آن حضرت، «ام حبيبه» را هم كه نامش «رمله» و دختر ابوسفيان بود، به زنى گرفت.

ام حبيبه عيال «عبيداللّه بن جحش» بود و با او در هجرت دوم به حبشه رفته بود. عبي__داللّه در آن جا دين مسي__ح را اختيار كرده ب__ود، ولى ام حبيب__ه بر اسلام باقى مان__ده بود. پ_درش ابوسفي__ان ه__م در آن روز لشك_ره_ا علي_ه اس__لام تهي__ه

مى ديد.

- ازدواج با حفصه دختر عمر

(146) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

آن حضرت، «حفصه» دختر عمر را هم كه شوهرش «خنيس بن خداقه»در جنگ بدر كشته شده و او بيوه مانده بود، تزويج فرمود.

- ازدواج با عايش__ه دخت__ر ابوبكر

آن حض_رت «عايش__ه» دختر ابوبك__ر را هم به زنى گرفت، (عايشه دختر باكره بود)

روش و سفارش پيامبر درباره زنان

روش و سفارش پيامبر درباره زنان (147)

دقت در خصوصيات فوق الذكر، با آن روش نيكوى رسول اللّه صلى الله عليه و آله در ابتداء و سرانجام كارش، و آن زهد و ترك زيور دنيا كه داشت و زنان خود را به آن دعوت مى نمود، ديگر جاى هيچ شكى براى شخص محقق باقى نمى گذارد كه ازدواج آن حضرت با اين زن__ان همانن_د ساير مردم نبود!

روش زيباى آن حضرت را هم درباره زنان به اين مطلب اضافه كنيد. او حقوقى از زنان را كه دوران جاهليت و اعصار بربريت از بين برده بود و وزن آن ها را در اجتماع انسان__ى پائين آورده بود، زن__ده فرمود و بدان ه__ا رسانيد تا آن جا كه نقل شده، آخرين كلام_ى كه آن حض__رت فرمود، سفارش__ى بود كه به م__ردان فرم__وده و گف_ت:

«نماز! نماز! و برده هايتان! آن ها را بيش از مقدار طاقتشان تكليف نكنيد! خدا را! خدا را! در زن_ان! آن ها در دست ش_ما نيمى از عمر خود را از دست مى دهند...!»

(148) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

روش آن حضرت صلى الله عليه و آله در عدال__ت ميان زنانش و حسن معاشرت آنان و رعايت آن ه__ا روش____ى مخص___وص ب__ه خ_ودش دارد.

حكم تجويز «تعددزوجات بيش از چهارزن» مانندحكم روزه«وصال»ازمختصات آن حضرت بود، كه ساير افراد امت از آن ممنوع بودند.

اين خصلت هاى نيكو، كه بر مردم هم روشن و

معلوم بود، جلو دشمنان آن حضرت را گرفته بود و با آن كه در پى كوچك ترين فرصتى بودند كه ايرادى بگيرند، راهى براى اعت_راضش_ان باق_ى نگ_ذاشت_ه بود! (1)

1- ال_مي_زان ج: 7، ص: 322. بحث تحليلى

روش و سفارش پيامبر درباره زنان (149)

اثبات اختيار كامل براى رسول اللّه صلى الله عليه و آله

«وَ ما ك__انَ لِمُؤْمِ__نٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ اِذا قَضَى اللّهُ وَ رَسُولُهُ اَمْرا اَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ اَمْرِهِ_مْ!» (36 تا 40 / احزاب)

در آيات فوق الذكر موضوع ازدواج رسول اللّه صلى الله عليه و آله با همسر آزاد كرده خود زيد مط_رح شده، كه آن جناب قبلاً زيد را فرزند خود خوانده بود. آيات چنين شروع مى شود:

«هيچ مرد مؤمن و زن مؤمنه را نمى رسد كه وقتى خدا و رسولش امرى را صادر فرمودند، باز هم در امر خود، خود را صاحب اختيار بدانند و هر كس خدا و رسولش را نافرمانى كن_د به ض_لالتى آشك_ار گم_راه ش_ده است!»

(150) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

سياق آيات فوق شهادت مى دهد بر اين كه مراد به «قضاء» در اين جا قضاء تشريعى و گذراندن قانون است نه قضاى تكوينى، پس از مراد به قضاء خدا، حكم شرعى اوست، كه در هر مسئله اى كه مربوط به اعمال بندگان است مقرر داشته و بدان وسيله در شئون و امور آنان دخل و تصرف مى كند. البته اين احكام را به وسيله يكى از فرستادگان و پيامبرانش بيان مى فرمايد.

اما، قضاءِ رسول او، به معناى قضاءِ دومى از قضاء است و آن عبارت است از اين كه رسول او به خاطر ولايتى كه خدا برايش قرار داده، در شأنى از شئون بندگان دخل و تص__رف كن__د. در آيه زير از اين ولاي__ت كه خدا براى رس__ول گرامى اس__لام صلى الله عليه و آله

ق__رار داده، خبر داده است:

_ «اَلنَّبِىُّ اَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ!» (6/احزاب)

اثبات اختيار كامل براى رسول اللّه صلى الله عليه و آله (151)

به حكم آيه قبلى قضاءِ رسول اللّه صلى الله عليه و آله قضاى خدا نيز مى باشد، چون خدا قراردهنده ولايت براى رسول خويش اس__ت و اوست كه امر رسول را در بندگانش نافذ كرده است!

سي__اق عب__ارت «... وقت__ى خ__دا و رسولش ام__رى را ص__ادر فرمودن__د....» از آن جائ__ى كه يك مسئله را هم م__ورد قضاء خدا دانست__ه و هم قض_اء رس__ول خدا، شهادت مى ده__د بر اين كه مراد به قض__ا، تصرف در شأن__ى از شئ__ون مردم اس__ت، نه تنها حك__م شرع__ى، كه مخت__ص به خ__داى تعال__ى اس_ت.

مى دانيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به شخصه جاعل و قانونگذار قوانين دين نيست و اين كار مختص به خداى تعالى است و رسول او تنها بيان كننده وحى اوست، پس معلوم شد كه مراد به قضاءِ رسول، تصرف در شئون مردم است. و اين آيه صراحتا بيان مى كند كه:

- احدى از مؤمنين و مؤمنات حق ندارند در جائى كه خدا و رسول او در كارى از

(152) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

كارهاى ايشان دخالت مى كنند، خود ايشان باز خود را صاحب اختيار بدانند و فكر كنند كه آخر كار مال ماست و منسوب به ما و امرى از امور زندگى ماست، چرا اختيار نداشته باشيم؟ آن وقت چيزى را اختيار كنند كه مخالف اختيار و حكم خدا و رسول او باشد، بلكه بر همه آنان واجب است پيرو خواست خدا و رسول او باشند و از خواست خ_ود ص_رف نظ_ر ك_نند.

اين آيه شريفه هرچند عموميت دارد و همه مواردى را كه خدا و رسول حكمى برخلاف خواسته مردم دارند، شامل مى شود، اما

به خاطر اين كه در سياق آيات بعدى قرار دارد كه داستان ازدواج رسول خدا صلى الله عليه و آله با همسر پسر خوانده اش «زيد» را بيان مى كند، مى توان گفت كه به منزله مقدمه براى بيان داستان مزبور است و مى خواهد به كسانى كه به آن جناب اعتراض و سرزنش مى كردند. (كه داستانش در روايات آمده است،)

اثبات اختيار كامل براى رسول اللّه صلى الله عليه و آله (153)

پاسخ دهد، كه اين مسئله ربطى به شما ندارد و شما نمى توانيد در آن چه خدا و رسول حكم مى كند، مداخله كنيد! (1)

1- ال_مي_زان ج: 32، ص: 193.

(154) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

ازدواج پيامبر با مطلقه پسرخوانده خود

«فَلَمّ__ا قَض___ى زَيْ___دٌ مِنْه___ا وَطَ___را زَوَّجْن__اكَه__ا... .» (37 / اح_____زاب)

زيد بين حارثه قبلاً برده پيامبر بود و او را فرزند خود خواند. اين انعامى بود كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله به وى كرد. انعام ديگرش اين بود كه دختر عمه خود زينب دختر جحش را همسر او كرد. زيد بعد از مدتى آمد نزد رسول اللّه صلى الله عليه و آله تا مشورت كند كه اگر صلاح بداند زنش را طلاق دهد. رسول اللّه صلى الله عليه و آله او را از اين كار نهى كرد، ولى سرانجام زيد همسرش را طلاق داد، و رسول خدا صلى الله عليه و آله با او ازدواج كرد. آيه زير بيان اين موضوع تاريخى و شرعى است:

ازدواج پيامبر با مطلقه پسرخوانده خود (155)

«به ياد آر! به آن كس كه خدا به او نعمت داد و تو نيز به او احسان كردى و گفتى: - همسرت را بر خلاف ميلت نگه دار و از خدا بترس! (با اين كه تو از پيش مى دانستى كه سرانجام و بر حسب تقدير الهى، او همسرش را طلاق مى دهد و تو بايد او

را بگيرى،)

تو آن چه در دل داشت__ى، و مى دانستى كه خدا بالاخره آشكارش خواهد كرد، از ت__رس م__ردم پنه_ان ك_ردى، و خ_دا س_زاوارت__ر است به اي_ن ك__ه از او بترس__ى!

پس همين كه زيد بهره خود از آن زن بگرفت، و طلاقش داد، ما او را به همسرى ت_و درآورديم، تا ديگر مؤمنان نسبت به همسر پسر خوانده هاى خود، وقتى مطلقه مى شوند، دچار زحمت نشون__د، و آن را حرام نپن__دارند، و امر خ__دا سرانجام عمل___ى م_ى ش_ود!

(156) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

بر پيغمبر اسلام هيچ حرجى در خصوص عملى كه خدا بر شخص او واجب كرده، نيست! اين سنتى است از خدا! كه در امت هاى پيشين نيز جارى بوده است، و امر خدا سنجيده و حساب شده است! كسانى كه رسالت هاى خدا را ابلاغ مى كنند، از او مى ترسند، و از احدى غير خدا نمى ترسند، و خدا براى حساب كشيدن كافى است! محمد، پدر احدى از مردان فعلى شما نيست، بلكه او فرستاده خدا و خاتم پيامبران است، و خدا بر هر چيزى داناست!»

خداى تعالى بر پيامر گرامى خود واجب كرده بود كه بايد با همسر زيد پسر خوانده اش ازدواج كند، تا بدين وسيله همه بفهمند كه همسر پسر خوانده محرم انسان نيس_ت! و ساير مسلم_انان ني_ز بتوانن_د با همس_ر مطلقه پسر خوانده شان ازدواج كنند.

رسول خدا صلى الله عليه و آله اين معنا را در دل پنهان مى داشت، چون از اثر سوء آن در مردم

ازدواج پيامبر با مطلقه پسرخوانده خود (157)

مى ترسيد. خداى تعالى با اين عتاب او را امنيت داد و آن جناب را نصرت و تأئيد فرمود، تا جب_ران طعن ط_اعنان بيم_ار دل را بكند. دلي_ل اين امر در

خود آيه است كه مى فرمايد:

«همين كه زي_د از همس__رش صرف نظ__ر كرد، ما او را به ازدواج ت_و درآوردي_م.»

ازاين تعبيربه خوبى پيداست كه گوئى ازدواج با زينب از اراده و اختيار رسول اللّه صلى الله عليه و آله خ__ارج ب__وده، و خ__دا اي___ن ك___ار را ك___رده اس___ت. ب___ار ديگ__ر اي__ن مطل__ب را در پ__اي__ان آيه تأئيد مى فرماي__د و مى گوي__د:

«وَ كانَ اَمْ_رُ اللّهِ مَفْعُولاً _ ك_اره_اى خ_دا انج_ام ش_دن_ى اس_ت!» (37 / احزاب)

كه داستان ازدواج را كار خدا دانسته است.

نكته جالب اين كه، تمامى آيه نشان مى دهد آن چه رسول خدا صلى الله عليه و آله در دل پنهان مى داشته، همين حكم به ازدواج با زينب بوده، تا قانونى شود كه ازدواج با همسر مطلقه

(158) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

پسر خوانده ها جايز شود، و اين عمل قبلاً براى آن جناب واجب شده بود، نه اين كه رسول خدا صلى الله عليه و آله خداى نكرده عاشق زينب شده باشد و عشق خود را پنهان كرده باشد، بلكه وج__وب اين عم__ل را پنهان مى كرده است، به طورى كه برخى مفس_رين گفته ان_د!!؟

برخى از مفسرين معلوم نيست چگونه چنين جرأتى را به خود داده اند و مطلب چنين مهمى را كه قانون الهى بوده، به عشق و عاشقى پيامبر نسبت داده و در اثر اين اشتباه به حيص و بيص افتاده اند، و در مقام توجيه عشق رسول اللّه صلى الله عليه و آله برآمده اند، كه: «البته او هم بشر بوده و عشق يك حالت جبلى است... و از اين چرنديات!!؟» غافل از اين كه اولاً با اين توجيه نيروى تربيت الهى را از نيروى جبلت و طبيعت بشرى كمتر دانسته اند، ثانيا، در چنين فرضى ديگر معنى ندارد كه خدا آن جناب را عتاب كند، كه چرا عشق خود را پنهان داشتى؟ چون

معنايش اين مى شود كه بايد عشق خود را نسبت به زن مردم اظهار مى كرد، و چرا نكردى؟!

ازدواج پيامبر با مطلقه پسرخوانده خود (159)

رسوائى اين حرف از آفتاب روشن تر است، چون از يك فرد عادى پسنديده نيست كه دنبال ناموس مردم حرفى بزند و به ياد آنان باشد و براى به چنگ آوردن آنان تشبث كن_د، تا چه رسد به خاتم پيامبران خدا صلى الله عليه و آله ! خداوند متعال در آيه بعدى بيان مى فرمايد:

_ «محمد، پدر احدى از اين مردان (كه همان مردان شما باشند،) نيست، تا آن كه ازدواجش با همسر يكى از آنان، بعد از جدائى، ازدواج با همسر فرزندش باشد، و زيد بن حارثه هم يكى از همين مردان شماست. پس ازدواج رسول خدا صلى الله عليه و آله با همسر او، پس از آن كه همسر خود را طلاق داد، ازدواج با همسر پسرش نمى باشد.

- اما اين كه پيامبر وى را پسر خود خواند، صرف خواندن بوده، و هيچ اثرى از آثار پدر و فرزندى، بر آن مترتب نمى شود، چون خدا پسر خوانده هاى شما را

(160) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

فرزند شما نمى داند! - ولكن رسول اللّه صلى الله عليه و آله و خ_اتم نبيين: بلك_ه او فرستاده خدا و خاتم پيامبران است...!» (40 / احزاب)

در اين آيه اشاره به اين حقيقت است كه ارتباط و بستگى آن جناب با شما مردم، ارتب__اط رسال__ت و نب__وت اس__ت، و آن چ__ه او مى كن__د به ام__ر خ_داى سبح_ان است!

رعايت حريم پيامبر و همسران او

«يا اَيُّهَ_االَّذي_نَ امَنُ__وا لا تَدْخُلُ__وا بُيُ_وتَ النَّبِ__ىِّ اِلاّ....» (54 تا 55 / احزاب)

قرآن مجيد نشان مى دهد كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شرم رو بود، و وقتى مردم براى خوردن طعام به خانه آن حضرت مى آمدند، به

موقع بلند نمى شدند تا بروند، آن

رعايت حريم پيامبر و همسران او (161)

حضرت خجالت مى كشيد به آن ها تذكر بدهد، لذا خداوند متعال كه از بيان حق شرم نمى كند، به كم__ك او آم__ده، و چني__ن دست__ور م_ى ده__د:

- «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به خانه هاى پيامبر در نيائيد، مگر آن كه شما را به طعامى دعوت كند، به شرطى كه به انتظار طعام زودتر نرويد، بلكه وقتى شما را خواندند، داخل شويد، و چون طعام خورديد متفرق شويد، و آن جا را محفل انس و گفتگومكنيد،كه اين امر پيامبررا ناراحت مى كند، ولى او از شما خجالت مى كشد، ولى خدا از بيان حق خجالت نمى كشد...!»

س_ؤال از پ_ش_ت پ_رده و ح__ج_اب

(162) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

متعاقب دستور ف__وق، خداى تعالى دو دست__ور مشهور به دستور حجاب و رفتار با زن__ان رسول اللّه صلى الله عليه و آله را ص__ادر مى فرماي_د:

«چون از همسران پيامبر چيزى مى پرسيد، از پشت پرده بپرسيد! اين براى طهارت دل شماودل آنان بهتراست، و شما حق نداريدرسول خدارااذيت كنيد!»(53/احزاب)

منع ابدى ازدواج با همسران پيامبر

«شما حق نداريد بعد از وفات پيامبر با همسران او ازدواج كنيد! اين كار تا ابد ممنوع است! چون نزد خدا كارى عظيم است، چه آن را اظهار كنيد، و چه پنهان داريد، خدا به هر چي_ز دان_است!» (53 / احزاب)

محارم همسران رسول اللّه صلى الله عليه و آله

محارم همسران رسول اللّه صلى الله عليه و آله (163)

«هيچ حرجى بر همسران در خصوص نامبردگان زير نيست، يعنى لازم نيست خود را در برابر آن ها بپوشانند: پدران، فرزندان، برادران، برادرزادگان، پسران، خواهران، و زنان آن ها و كنيزانى كه دارند، و بايد كه از خدا بترسند! كه خدا همواره بر هر چيزى شاهد و ناظر است!» (55 / احزاب)

دست_ور پ_وشش ح_جاب همسران پيامبر و زن_ان م_ؤمنين

«هان اى پيامبر! به همسران،دخترانت،و زنان مؤمنين بگو: - چادرهاى خود به خود فروپيچند!اين نزديك تر است به اين كه آن هارابشناسند و آزاردهند!»(59/احزاب)

(164) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

(بدين وسيله بهتر معلوم مى شود كه زن مسلمان هستند و در نتيجه اذيت نمى بينند.)

در مورد زن__ان پيامب__ر در آيه شريفه استثنائى هست از عموميت ح_ك_م ح_ج_اب، و م_ى ف_رمايد:

_ اين كه گفتيم مسلمان ها بايد از پس حجاب با ايشان گفتگو كنند، شامل پدران و فرزندان و ب__رادران و برادرزادگ__ان و خواهرزادگ__ان، و خلاصه محرم هاى ايش_ان نمى ش__ود. ن_امبردگان مى ت_وانند ب_دون حج__اب با آن__ان گفتگ__و كنن_د.

و نيز زنان قوم و خويش ايشان را نيز استثنا كرده و فرموده: «و زنان ايشان،» اشاره دارد به اين كه مراد به زنان ايشان تنها آن زنان از فاميل ايشان است كه ايمان داشته باشند، نه كفار! و البته ازكسانى كه استثناشده اند كنيزان خود ايشان است.

حجاب چيست و چگونه بايد پوشيد؟

حجاب چيست و چگونه بايد پوشيد؟ (165)

در آيه ذكر كلمه «جَلابيب» به معناى حجاب به كار رفته است. كلمه جلابيب جمع جلباب است و آن جامه اى است سرتاسرى و تمام بدن را مى پوشاند، و يا روسرى مخصوصى است كه صورت و سر را ساتر مى شود. منظور از عبارت قرآنى كه مى فرم_اي_د: «پيش بكشن__د مقدارى از جلب_اب خ__ود را!» (59 / احزاب) اين است كه آن را ط__ورى بپوشن__د كه زير گلو و سينه هايش__ان در انظار ناظري__ن پي__دا نباش__د. دليل اي__ن امر را چنين فرموده:

_ پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اين كه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند، نزديك تر است، در نتيجه وقتى به اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نمى شوند، يعنى اهل فسق و فجور متعرض آنان نمى گردند.

(166) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

حجره هاى رسول اللّه صلى الله عليه و آله

از داود بن قيس (در كتاب الادب بخارى) روايت شده كهگفت: «من حجره هاى همسران رسول اللّه صلى الله عليه و آله را ديدم كه از شاخه هاى بى برگ درخت خرما ساخته شده بود، و از پشت آن را با پلاس موئى پوشانده بودند، و به گمانم عرض و فاصله بين درب خانه تا درب حجره، چادرى حدود شش يا هفت ذراع بود. (ذراع به معناى فاصله بين آرنج و نوك انگشت وسطى است، كه برخى از اهل لغت آن را بين پنجاه تا هفتاد سانتى متر تخمين زده اند، و در نتيجه اگر حد متوسط ذراع را شصت سانتى متر بگيريم، هفت ذراع حدود چهارمتر و بيست سانتى متر خواهد بود.) و آخرين نقطه خانه كه با اصطلاح فارسى پستوى خانه

حجره هاى رسول اللّه صلى الله عليه و آله (167)

گفته مى شود، ده ذراع بود و من به گمانم بلندى سقف اين حجره ها بين هفت تا هشت ذراع بوده است.»

نظير صدر اين روايت را

در منثور از ابن عطاء خراسانى روايت كرده كه گفت: «من حجره هاى همسران رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه از شاخه هاى بى برگ درخت خرما ساخته شده بود و بر درب خانه ها پلاسى از موى سايه افتاده بود.»

(168) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

دو همسر رسول اللّه صلى الله عليه و آله

«يا اَيُّهَا النَّبِىُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما اَحَلَّ اللّهُ لَكَ تَبْتَغي مَرْضاتَ اَزْواجِكَ...؟» (1 تا 9 / تح_ريم)

سوره تحريم با داستانى كه بين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و بعضى از همسران او اتفاق افتاده ب__ود، آغاز شده است، و آن اين ب__ود كه آن جناب به خاط__ر حادثه اى كه شرحش مى آيد، پ__اره اى از حلال ها را بر خ__ود ح__رام كرده ب__ود، و بدي__ن سب__ب در اي__ن آيات خداى تعالى آن جناب را مورد عتاب قرار مى دهد كه چرا به خاطر رضايت بعضى از همسران__ت، حلال خ__دا را بر خ_ود ح__رام كردى؟!

دو همسر رسول اللّه صلى الله عليه و آله (169)

و در حقيقت و به طورى كه از سياق آيه برمى آيد عتاب متوجه همسر است، و مى خواهد رسول گرامى خود را عليه همسر يارى كند.

بعد از نقل اين داستان، مؤمنين را خطاب مى كند به اين كه جان خود را از عذاب آتشى كه آتشگيرانه آن انسان و سنگ است، نگه بدارند، و بدانند كه به جز اعمال خود آنان به ايشان جزائى نمى دهند، و جزاى آن ها خود اعمال آن هاست! و معلوم است كه هيچ كس نمى تواند از عمل خود بگريزد، پس هيچ كس از اين جزا خلاصى ندارد، مگر پيغمبر و آن هائى كه به وى ايمان آورده اند.

موضوع آيه با خطابى آميخته به عتاب شروع مى شود، كه چرا آن جناب پاره اى از حلال هاى خدا را بر خود حرام كرده است، ولى تصريح نكرده كه

آن چه حرام ك_رده، چيس_ت، و قضي_ه چ_ه ب_وده اس_ت؟

(170) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

چيزى كه هست، جمله «آيا خشنودى همسرانت را مى خواهى؟» اشاره دارد بر اين كه آن چه آن جناب بر خود حرام كرده است، عملى از اعمال حلال بوده است، كه رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را انجام مى داده است، و بعضى از همسرانش از آن عمل ناراضى بوده اند، و آن جناب را در مضيقه قرارمى دادند و اذيت مى كرده اندتا آن جناب ناگزير شده سوگند بخورد كه ديگر آن عمل را انجام ندهد!

پس اگر در جمله «يا اَيُّهَا النَّبِىُّ!» خطاب را متوجه آن جناب، بدان جهت كه نبى است، كرده، و نه بدان جهت كه رسول است، دلالت دارد كه مسئله مورد عتاب مسئله شخصى آن جناب بوده است، نه مسئله اى كه جزو رسالت هاى او براى مردم باشد، و معلوم است كه وقت_ى صحي__ح و مناسب بود بفرماي__د: «يا اَيُّهَاالرَّسُول» كه مسئله مورد بحث مربوط به يكى از رسالت ه_اى آن جناب باشد.

دو همسر رسول اللّه صلى الله عليه و آله (171)

مراد به تحريم، تحريمى از طرف خدا نبوده، بلكه تحريم به وسيله نذر يا سوگند بوده است، كه آيه بعدى هم بر همين معنا دلالت دارد، چون در آن جا سخن از سوگند گفته و فرموده است: «خداوند راه چاره شكستن سوگند را براى شما بيان كرد...،» (2 / تحريم) معلوم مى شود آن حضرت با سوگند آن حلال را بر خود حرام كرده است، چون خاصيت سوگند همين است كه وقتى به عملى متعلق شود آن را واجب مى كند، و چون به ترك عملى متعلق شود، آن عمل را حرام مى سازد، پس معلوم مى شود آن جناب سوگند به ترك آن عمل خورده است و آن عمل

را بر خود حرام كرده است، اما حرام به وسيله سوگند!

آرى منظور از تحريم، چنين تحريمى است، نه اين كه حرمت آن عمل را براى شخص خ__ود تشريع كرده باش__د، چون پيامبر نمى تواند چي__زى را كه خدا حلالش كرده بر

(172) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

خ_ود و يا بر هم_ه تحري__م كند، و چنين اختي__ارى را ندارد! آيه چني__ن ادام__ه مى ياب_د:

«زمانى كه رسول اللّه صلى الله عليه و آله سرى از اسرار خود را نزد بعضى از همسرانش (حفصه دختر عمر) افشاء كرد، و به وى سفارش فرمود كه اين مطلب را به كسى نگويد، همين كه حفصه آن سر را برخلاف دستور آن جناب به ديگرى گفت، و قسمتى از سرّ آن جناب را فاش نمود، و از فاش كردن بقيه آن سرّ خوددارى كرد، رسول خدا صلى الله عليه و آله جريان را به عنوان اعتراض به خود او خبر داد، يعنى خبر داد كه تو سرّ مرا فاش كردى! آن زن پرسيد: چه كسى به تو خبر داد كه من اين ك_ار را كرده ام و سرّ تو را ف_اش ساخته ام؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

- خداى عليم و خبير به من خبر داد! او خدائى است كه عالم به سرّ و آشكار، و با خبر از سراير و اسرار است!»(3/تحريم)

دو همسر رسول اللّه صلى الله عليه و آله (173)

آيه بعدى مسئله را روشن تر مى سازد و نشان مى دهد كه دست دو تا از زن_ان آن حض_رت در ك_ار ب__وده اس__ت، و مى ف_رم__اي__د:

_ «اگر شما دو زن به سوى خدا برگرديد، وسيله برگشتن خدا به سوى خود را فراهم كرده ايد، ولى اگر عليه پيامبر خدا دست به دست هم دهيد،بدانيد كه خداوند مولاى او، و جبرئيل و صالح مؤمنين و ملائكه هم بعد

از خدا پشتيبان اويند!» (4/تحريم)

تمامى روايات اتفاق دارند كه منظور از آن دو زن، حفصه و عايشه دو همسر رسول اللّه صلى الله عليه و آله بوده اند. از عبارت آيه برمى آيد كه اين دو زن رسول اللّه صلى الله عليه و آله را آزردند و علي__ه او دست يكى شدن__د. دست يكى شدن علي__ه آن جناب از گناه__ان كبي__ره است!

در آي_ات سوره اح_زاب و ت_وبه، خداى تعالى اين م_طلب را روشن كرده و مى فرمايد:

_ «كسانى كه خدا و رسول را آزار مى دهند، خدا در دنيا و آخرت لعن شان كرده، و برايشان

(174) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

عذابى خوار كننده مهيا كرده است!» (57 / احزاب) همچنين فرموده:

_ «و كسانى كه رس__ول خدا را آزار مى دهند، عذابى دردناك دارند!» (61 / توبه)

خداون__د سبحان براى نشان دادن عناي__ت خاص خود به رسول گرامى اش پشتيبانى خود را از او علام مى دارد، و مى فرمايد كه بدون هيچ واسط__ه اى از مخلوقاتش،خود او رسولش را يارى مى كند،و متولى اموراو مى شود:

- «فَأِنَّ اللّهَ هُوَ مَوْليهُ _ خدا ولىٌ و سرپرستى است كه عهده دار اوست، و او را در هر خطرى كه تهديدش كند يارى مى نمايد!» (4 / تحريم)

در آيه شريفه در اظهار و پيروز ساختن رسول اللّه صلى الله عليه و آله بر دشمنان و تشديد عتاب آن هائى كه عليه او پشت به پشت هم داده اند، لحن عجيبى به كار رفته است: اوّلاً، در ش__روع داستان خطاب را متوجه رسول اللّه صلى الله عليه و آله نمود و او را به خاطر

دو همسر رسول اللّه صلى الله عليه و آله (175)

اين كه ح__لال خدا را بر خ__ود حرام كرده عتاب نم__ود، و بعد، دست__ور داد سوگن__دش را بشكند. اين لح__ن، در حقيق__ت تأيي__د و نصرت آن جن_اب مى باشد، به صورت عتاب!

در آيه بعدى خطاب را

به مؤمنين برگردانيده و قصه را براى مؤمنين نقل فرمود، و در نقل قصه نامى از آن دو همسر نبرد، و مطلب را مبهم ذكر كرد، و اين نام نبردن، و نيز تأئيدى كه قبل از نقل قصه از رسول خدا صلى الله عليه و آله كرده بود، و همچنين اصل پرده بردارى از اين ماجرا، و هم نقل آن به طور سربسته، همه و همه نوعى تأئيد بيشتر از آن جناب به شمار مى رود.

سپس، خطاب را از مؤمنين برگردانيده، و متوجه آن دو زن كرد، و به آن دو فرمود كه دلهايتان در اثر عملى كه كرديد، منحرف شده است، و به جاى اين كه به آن دو دستور دهد توبه كنند، خاطرنشان ساخت كه شما دو نفر بين دو امر قرار گرفته ايد،

(176) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

يا اين كه از گناه خود توبه كنيد، و يا عليه كسى كه خدا مولاى اوست، و جبرئيل و صالح مؤمنين و ملائكه پشتيبان اويند، به اتفاق يكديگر توطئه كنيد، و آن گاه اظهار اميد ك_رده، كه اگر پيامبر طلاقشان دهد خداى تعالى زنان بهترى نصيب آن جناب مى فرمايد!

خداى متعال در مقابل توطئه آن ها حمايت خود را از رسولش بيان فرمود و اضافه كرد كه جبرئيل و صالح مؤمنين و ملائكه نيز پشتيبان اويند. در روايات وارده از اهل سن__ت و شيعه آم_ده كه رس__ول خ_دا صلى الله عليه و آله فرم__ود:

_ منظوراز صالح مؤمنين تنها على عليه السلام است!

ارزش همسرى رسول اللّه صلى الله عليه و آله

ارزش همسرى رسول اللّه صلى الله عليه و آله (177)

خ___داى تع_ال_ى در آي___ه بع___دى م_ى ف_رم_اي_د:

_ «اگر پيامبر شماراطلاق دهد،خدابهترازشمارابه ازدواج او درمى آورد!»(5/تحريم)

در اين آيه بى نيازى خدا را از آن دو زن خاطر نشان ساخته و مى فرمايد: هر چند شما به شرف زوجيت رسول

خدا صلى الله عليه و آله مشرف شده ايد، لكن كرامت نزد خدا به اين حرف ه__ا نيس__ت بلك_ه تنه_ا به تق_وى اس_ت و بس! در ج__اى ديگر ق__رآن مى فرماي__د:

_ «خداى تعالى اگر براى شما زنان پيامبر اجر عظيم مهيا ساخته، براى اين نيست كه همسر اوئيد، بلكه براى اين است كه نيكوكاريد!

_ پس اگر هر يك از شم__ا نيكوكار نباشد، نزد خدا پاداشى ندارد!» (29 / احزاب)

مى فرمايد: اجر عظيم مخصوص بعضى از شما همسران رسول خدا صلى الله عليه و آله است، و آن بعضى همان نيكوكاران است، و معلوم مى شود همسران آن جناب همه نيكوكار

(178) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

نبوده اند. از آيات سوره احزاب نيز برمى آي__د كه همس_ران رسول اللّه صلى الله عليه و آله از نظر هدايت و ض_لالت و خ_وب__ى و ب__دى دو ج___ور ب___ودن_د، و هم__ه يكس__ان نب__ودن__د:

- «اى زنان پيامبر! هر يك از شما عملى كند كه زشتى اش واضح است، عذابش دو چندان خواهد بود! و اين بر خدا آسان است! و هر يك از شما تسليم خدا و رسولش باشد، و عملى صال__ح انجام دهد، او نيز اجرش را دوبار مى دهند، و ما براى او رزقى كريم آماده كرده ايم!» (30 و 31 / احزاب)

به همين جهت بود كه در آيه مورد نظر، به دنبال اظهار بى نيازى خدا، اظهار اميد كرد كه اگر آن جناب طلاقشان دهد، خداى تعالى همسرانى بهتر از آنان به او روزى مى كند، زنانى كه مسلمان و مؤمن و عابد و توبه كار و قانت و روزه گير باشند، زنان بيوه يا دوشيزگان باكره!

ارزش همسرى رسول اللّه صلى الله عليه و آله (179)

پس هر زنى كه با رسول اللّه صلى الله عليه و آله ازدواج مى كرد، و متصف به مجموع اين صفات بوده، بهتر از

آن دو زن بوده است، و اين بهترى نبود مگر به خاطر اين كه داراى قنوت و توب__ه بودند، و يا داراى قن__وت به تنهائى بوده، و در ساير صفات با ساير زنان اشت__راك داشتن___د. قنوت، يعنى ملازمت به اطاع__ت و خض___وع.

در سوره مري__م فرم_ود: «م_ري___م از قانتين بود!» (12 / مريم)

پس قنوت همان چيزى است كه بعضى از زنان رسول خدا صلى الله عليه و آله فاقد آن بودند، و آن عبارت بود از اطاعت رسول خدا صلى الله عليه و آله كه اطاعت خدا هم در آن است، و آن دو زن نداشتند. و نيز تقوى از نافرمانى رسول خدا صلى الله عليه و آله و پرهيز از آزار او، كه باز فاقد آن بودند. در روايات اسلامى، مطالبى متعدد در اين زمينه آورده اند.

قمى در تفسير خود از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه - «عايشه و حفصه روزى كه

(180) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

رسول خدا صلى الله عليه و آله در خانه ماريه قبطى بود، بگوش نشستند، و بعدا به آن جناب اعتراض كردند كه چرا به خانه ماريه رفتى؟ حضرت سوگند خورد كه واللّه ديگر نزديك او نمى شوم!

خداى تعالى در اين آيه آن جناب را عتاب كرد كه چرا حلال خدا را بر خود ح_رام كردى، كفاره قسم را بده، و هم چنان به همسرت سر بزن!»

همسران خائن در بيت رسولان

«خدا براى كسانى كه كافر شدند مثلى زده، و آن همسر نوح و همسر لوط است، كه در تحت زناشوئى دونفر از بندگان صالح ما بودند، و اين دو زن به آن دو بنده صالح خيابت كردند، و همسرى شان با پيامبران هيچ سودى برايشان نكرد، و از عذاب

همسران خائن در بيت رسولان (181)

اله__ى جلوگيرشان نشد، و به ايش__ان گفته شد:

داخل شوي__د در آتش! همان گونه كه بيگانگ__ان با انبي__ا داخ__ل مى شوند!» (10/تحريم)

خداى متعال در سوره تحريم بعد از نقل توطئه دو تن از زنان پيامبر اسلام و دست يكى شدن آن ها براى آزار رسول اللّه صلى الله عليه و آله اشاره اى به حال دو تن از زنان تاريخ كرده است كه هر دو همسر دو پيامر بزرگوار بودند، دو پيامبرى كه خداى تعالى عبد صالحشان ناميده است، ولى با اين حال اين دو زن به آن دو بزرگوار خيانت كردند و در نتيجه فرمان الهى رسيد كه با ساير دوزخيان داخل دوزخ شوند!

پس اين دو زن كه همسر و هم بستر با دو پيامر بزرگوار بودند همسرى آنان سودى به حالشان نبخشيد و بدون كسب كمترين امتيازى در زمره هالكان به هلاكت رسيدند.

(182) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

در اين تمثيل، تعري_ض سختى به دو همسر رسول اللّه صلى الله عليه و آله شده كه آن دو نيز به آن حضرت خيانت كردند و سرّ او را فاش ساختند، و عليه او دست به دست هم دادند و اذيتش كردند، و مخصوصا وقتى مى بينيم سخن از كفر و خيانت و فرمان (داخل دوزخ شويد!) دارد، مى فهميم كه اين تعريض تا چه حد شديد است!

داستان افك و تهمت به همسر پيامبر

«اِنَ الَّذينَ جاؤُا بِالاِْفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ....» (11و12 / نور)

«آنان كه بهتان به شما مسلمين بستند، مى پندارند كه ضررى به آبروى شما

داستان افك و تهمت به همسر پيامبر (183)

مى رسد، بلكه خير و ثواب نيز خواهيد يافت، و هر يك از آن ها به عقاب اعمال خود خواهند رسيد! و آن كس از منافقان كه رأس و منشأ اين بهتان بزرگ گشت، همو به عذابى سخت معذب خواهد شد!

آيا سزاوار اين نبود كه شما مؤمنان زن و مردتان، چون از منافقان چنين بهتان و دروغى شنيديد، حسن ظن تان درب_اره يكديگ_ر بيشتر ش_ده، و گوئي_د: اين دروغ_ى است آشكار...!»

يكى از اتفاقاتى را كه قرآن مجيد از زمان حيات رسول اللّه صلى الله عليه و آله ثبت و نقل كرده، و درباره آن به افشاگرى توطئه منافقين در لكه دارساختن نزاهت و قداست پيامبرخدا صلى الله عليه و آله پرداخته، «داستان افك» است. اهل سنت آن را راجع به عايشه دانسته اند، ولى شيعه آن را درباره ماريه قبطى، مادر ابراهيم، دانسته است. «ماريه» همان همسرى است كه مقوقش پادشاه مصر او را به عنوان هديه براى رسول اللّه صلى الله عليه و آله فرستاد. هر دو حديث،

(184) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

چه آن ك__ه از سنى هاس__ت و چ_ه آن ك__ه از شيع__ه رسي__ده، خال__ى از اشك__ال نيست!

ولى اين نكته مسل_م است كه افك م__ورد بحث مرب__وط به يكى از خانواده هاى رسول اللّه صلى الله عليه و آله بوده، حال همسرش يا كنيز مادر فرزندش، كه شايد همين نكته هم به طور اشاره از جمله «وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّنا وَ هُوَ عِنْدَ اللّهِ عَظيمٌ - اين كار را سهل و كوچك مى پندارند در حالى كه نزد خدا بسيار عظيم است!» (15 / نور) استفاده شود. و همچنين از آيات اين داستان كه مى رساند مطلب در ميان مسلمانان شهرت يافت و سر و صدا به راه انداخت، و اشارات ديگرى كه در آيه هست، اين معنا فهميده مى شود. و از آيات برمى آيد كه بعضى از خانوده رسول اللّه صلى الله عليه و آله را نسبت فحشاء دادند، و نسبت دهندگان چند نفر بودند، و داستان را ميان مردم منتشر كردند، و دست به دست گرداندند.

و نيز به دست مى آيد كه

بعضى از منافقين يا بيماردلان در اشاعه اين داستان كمك

داستان افك و تهمت به همسر پيامبر (185)

كرده اند، چون به طور كلى اشاعه فحشاء در ميان مؤمنين را دوست مى داشتند، و لذا خدا اين آي__ات را نازل فرم__وده و از رسول خدا صلى الله عليه و آله دفاع فرموده است!

مى فرمايد: كسانى كه اين دروغ را تراشيدند، جماعت معدودى از شما هستند، كه با هم تبانى و ارتباط دارند.

اين تعبير خود اشاره است به اين كه در اين تهمت توطئه اى در كار بوده است، كه اين دروغ را بتراشند و آن را اشاعه دهند تا قداست و نزاهت رسول اللّه صلى الله عليه و آله را لكه دار سازند، و او را در ميان مردم رسوا كنند. خداوند مسلمانان را هشدار مى دهد و از عاقبت س___وء اين امر آگ__اه مى س_ازد، و مى ف_رمايد:

- «چرا شما بدون اين كه درباره آن چه شنيده ايد، تحقيقى كنيد و علمى به دست آوريد آن راپذيرفتيد؟ و درآن خوض كرده و دهان به دهان گردانديد و منتشرساختيد؟ شما

(186) جانشين رسول اللّه صلى الله عليه و آله و اهل بيت نبوت

اين رفتار خود را كار ساده پنداشتيد، در حالى كه نزد خدا كار بس عظيمى است، چون بهتان و افتراست!» (15 / نور)

اي_ن ك__ار ع__لاوه بر اي__ن ك__ه بهت__ان به پيغمب__ر خداست، شي__وع افك درب__اره آن جن__اب در ميان م__ردم باعث مى ش__ود كه آن حض__رت در جامع__ه رس__وا گشت__ه و ام_ر دع__وت دين__ى اش تب__اه گ_ردد!

داستان افك و تهمت به همسر پيامبر (187)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109